accelerant

/ækˈselərənt//ækˈselərənt/

شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده

جمله های نمونه

1. The invention relates to a compost accelerant, in particular to a compost accelerant prepared from alkyl polyuronide, humic acid or humate and sugar waste.
[ترجمه گوگل]این اختراع به یک تسریع کننده کمپوست مربوط می شود، به ویژه به یک تسریع کننده کمپوست تهیه شده از آلکیل پلی اورونید، اسید هیومیک یا هیومات و ضایعات قند
[ترجمه ترگمان]اختراع مربوط به یک accelerant compost، به خصوص برای یک accelerant compost که از آلکیل polyuronide، humic اسید یا humate و پسماند قند تهیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The accelerant in continuative electrolyte could improve current efficiency and accelerate the deposition of coating.
[ترجمه گوگل]شتاب دهنده در الکترولیت مداوم می تواند بازده جریان را بهبود بخشد و رسوب پوشش را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]The الکترولیت continuative می تواند کارایی جریان را بهبود بخشد و رسوب پوشش را تسریع نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Application of accelerant CaCl 2 in deepwell cementing was not allowed for some time in Liaohe Oilfield.
[ترجمه گوگل]استفاده از شتاب دهنده CaCl 2 در سیمان کاری چاه عمیق برای مدتی در میدان نفتی Liaohe مجاز نبود
[ترجمه ترگمان]کاربرد of CaCl ۲ در deepwell cementing برای مدتی در Liaohe Oilfield مجاز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The flux 1 is taken as accelerant, covering flux and refining flux. This method solves the question on combination of the three agents successfully.
[ترجمه گوگل]شار 1 به عنوان شتاب دهنده، شار پوشش دهنده و شار پالایشی در نظر گرفته می شود این روش سوال ترکیب سه عامل را با موفقیت حل می کند
[ترجمه ترگمان]شار ۱ به عنوان accelerant، شار پوشش و شار پالایش در نظر گرفته می شود این روش، مساله ترکیب سه عامل را با موفقیت حل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The accelerant pattern on the bottom of Luke's shoes, various petroleum distillate, including toluene?
[ترجمه گوگل]الگوی شتاب دهنده ته کفش لوک، انواع تقطیر نفتی از جمله تولوئن؟
[ترجمه ترگمان]الگوی accelerant در پایین کفش های لوک، distillate های نفتی مختلف، از جمله تولوئن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Due to secondary amines existed in some accelerants, which is the main source of nitrosamine, so it is considered to use a new type of accelerant.
[ترجمه گوگل]به دلیل وجود آمین‌های ثانویه در برخی از شتاب‌دهنده‌ها که منبع اصلی نیتروزامین است، استفاده از نوع جدیدی از شتاب‌دهنده‌ها در نظر گرفته می‌شود
[ترجمه ترگمان]به خاطر آمین های ثانویه در برخی از accelerants وجود دارد که منبع اصلی nitrosamine است، بنابراین استفاده از نوع جدید of در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. RE - Carburizing test with solid powder earth accelerant in the sealing box multi - purpose furnace was in progress.
[ترجمه گوگل]RE - تست کربوریزاسیون با شتاب دهنده زمین پودر جامد در کوره چند منظوره جعبه آب بندی در حال انجام بود
[ترجمه ترگمان]آن ها از مایش با پودر جامد آن ها در یک کوره آهنگری که در حال پیشرفت بود، تسریع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Insulin is one metabolism accelerant. It can improve the metabolic level of cell and tissue.
[ترجمه گوگل]انسولین یکی از تسریع کننده های متابولیسم است می تواند سطح متابولیک سلول و بافت را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]انسولین یک accelerant ساز و ساز است آلوئه ورا می تواند سطح متابولیک سلول و بافت را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The promotion action of ionic liquid as an accelerant in synthesizing benzaldehyde ethanediol acetal and benzaldehyde propanediol acetal was studied.
[ترجمه گوگل]عملکرد ترویج مایع یونی به عنوان یک شتاب دهنده در سنتز بنزآلدئید اتاندیول استال و بنزآلدئید پروپاندیول استال مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]عمل ارتقا مایع یونی به عنوان یک accelerant در سنتز بنزن آلدهید و بنزآلدیید دی استال مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The using and curing time decreased with the increasing of accelerant amount.
[ترجمه گوگل]زمان استفاده و پخت با افزایش مقدار شتاب دهنده کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]زمان استفاده و درمان با افزایش مقدار accelerant کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The results of laboratory and industrial experiments indicate that have been achieved in the use of the accelerant for the pickling process in the Silicon Steel Sheet Mill.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش‌های آزمایشگاهی و صنعتی نشان می‌دهد که در استفاده از شتاب‌دهنده برای فرآیند ترشی‌کردن در آسیاب ورق فولاد سیلیکونی به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش ها آزمایشگاهی و صنعتی نشان می دهد که در استفاده از the برای فرآیند خیار در ورقه فولادی سیلیکون میلی به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There're cyclicity laws existing in between urban development and commercial development, each of which is the precondition and accelerant for the other.
[ترجمه گوگل]قوانین چرخه ای بین توسعه شهری و توسعه تجاری وجود دارد که هر یک پیش شرط و تسریع کننده دیگری است
[ترجمه ترگمان]قوانین cyclicity موجود در توسعه شهری و توسعه تجاری وجود دارند که هر کدام از آن ها precondition و accelerant برای دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A zinc series phosphating solution was developed by using sodium nitrite as accelerant at room temperature.
[ترجمه گوگل]یک محلول فسفاته سری روی با استفاده از نیتریت سدیم به عنوان شتاب دهنده در دمای اتاق ساخته شد
[ترجمه ترگمان]یک محلول روی هم با استفاده از سدیم نیتریت به عنوان accelerant در دمای اتاق ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was found that aluminum salt(AS) was an effective accelerant and when the mol ratio of AS to TA was 2: the angle of untwist crease was optimized but the hand feeling was poorer.
[ترجمه گوگل]مشخص شد که نمک آلومینیوم (AS) یک شتاب‌دهنده موثر است و زمانی که نسبت مول AS به TA 2 بود: زاویه چین‌خوردگی بهینه شده بود اما احساس دست ضعیف‌تر بود
[ترجمه ترگمان]مشاهده شد که نمک آلومینیوم (به عنوان ماده)یک accelerant موثر بود و هنگامی که نسبت مول به ارزیابی تاکتیکی ۲ بود، زاویه of بهینه شد اما احساس دست فقیرتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The relation between crease - resistance of cotton fabric and crease - resist agent, accelerant and additive is studied.
[ترجمه گوگل]رابطه بین چروک-مقاومت پارچه پنبه ای و عامل چروک-مقاوم، تسریع کننده و افزودنی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]رابطه بین مقاومت چین - مقاومت الیاف پنبه ای و agent مقاوم در برابر چین، accelerant و افزودنی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] 1- شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده 2- کاتالیزور
[پلیمر] 1- شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده2- کاتالیزور

انگلیسی به انگلیسی

• something which causes an increase in speed, something which spurs or hastens

پیشنهاد کاربران

ماده آتش زا مثل باروت
در زمینه آتش میشه ماده آتش زا یا آتش زنه
شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده 🐞

بپرس