accede

/ækˈsiːd//əkˈsiːd/

معنی: تن در دادن، راه یافتن، دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، نزدیک شدن، رضایت دادن، موافقت کردن
معانی دیگر: (به مقامی) رسیدن، دست یافتن به، وارث (مقامی) شدن، جلوس کردن، توافق کردن، (معاهدات بین المللی) شرکت کردن، طرف قرارداد شدن یا بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: accedes, acceding, acceded
مشتقات: accedence (n.), acceder (n.)
(1) تعریف: to agree or consent; assent.
مترادف: acquiesce, assent, comply, consent, submit, yield
متضاد: demur
مشابه: agree, come around, come round, concede, concur, conform, surrender

- The government refused to accede to the terrorists' demands.
[ترجمه حیدر نصیرنژاد] دولت زیر بار خواسته های تروریست ها نرفت
|
[ترجمه گوگل] دولت از پذیرش خواسته های تروریست ها خودداری کرد
[ترجمه ترگمان] دولت از پذیرش خواسته های تروریست ها خودداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to come into possession of an office, title, or the like (usu. fol. by "to").
مترادف: ascend, succeed
متضاد: abdicate, resign
مشابه: inherit

- She acceded to the throne upon her father's death.
[ترجمه علی جادری] او پس از مرگ پدرش به تخت سلطنت نشست .
|
[ترجمه گوگل] او با مرگ پدرش به سلطنت رسید
[ترجمه ترگمان] او به تخت سلطنت پدرش اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has hopes of acceding to the presidency.
[ترجمه گوگل] او امیدوار است که به ریاست جمهوری برسد
[ترجمه ترگمان] او امیدوار است که به ریاست جمهوری بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they were invited to accede to the treaty
از آنها دعوت شد که به قرارداد بپیوندند.

2. Will you accede to her request?
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] آیا به خواسته هایش تن می دهی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا با درخواست او موافقت می کنید؟
[ترجمه ترگمان]با درخواست اون موافقت می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They could do no other than accede to the demands of the victors.
[ترجمه زباری] آنها چاره ای به جز تن دادن به خواسته های طرف پیروز نداشتند
|
[ترجمه گوگل]آنها کاری جز پذیرش خواسته های پیروزمندان نمی توانستند انجام دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها به هیچ وجه نمی توانستند به خواسته های فاتحان پاسخ دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is doubtful whether the government will ever accede to the nationalists' demands for independence.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] معلوم نیست آیا دولت به خواسته های ملی گرایان برای استقلال تن خواهد داد یا نه.
|
[ترجمه گوگل]این تردید وجود دارد که آیا دولت هرگز به خواسته های ملی گرایان برای استقلال خواهد پذیرفت
[ترجمه ترگمان]در این مورد تردید وجود دارد که آیا دولت به خواسته های ملی گرایان برای استقلال دست پیدا خواهد کرد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Japan had little choice but to accede.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] ژاپن جز پذیرش انتخاب چندانی نداشت.
|
[ترجمه گوگل]ژاپن چاره ای جز پیوستن نداشت
[ترجمه ترگمان]ژاپن چاره ای جز to نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Britain would not accede to France's request.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] بریتانیا به درخواست فرانسه گردن نمی گذاشت.
|
[ترجمه گوگل]بریتانیا با درخواست فرانسه موافقت نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]بریتانیا با درخواست فرانسه موافقت نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You think I should accede to the House's demands?
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] فکر می کنی باید با درخواست های مجلس موافقت کنم؟
|
[ترجمه گوگل]به نظر شما من باید به خواسته های مجلس بپذیرم؟
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی من باید با خواسته هاوس موافقت کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The prison authorities refuse to accede to their demands and have issued 176 dismissal notices.
[ترجمه گوگل]مسئولان زندان از پذیرش خواسته های آنان خودداری کرده و 176 اخطار اخراج صادر کرده اند
[ترجمه ترگمان]مقامات زندان به خواسته هایشان پاسخ نمی دهند و ۱۷۶ اعلامیه اخراج صادر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To accede to his arguments would require an unacceptable degree of judicial creativity.
[ترجمه گوگل]پذیرش استدلال های او مستلزم درجه ای غیرقابل قبول از خلاقیت قضایی است
[ترجمه ترگمان]اینکه با استدلال های وی موافقت شود نیاز به درجه غیرقابل قبول خلاقیت قضایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He would have been reluctant to accede if she had.
[ترجمه زباری] اگر بانو هم رضایت می داد، وی باز هم در این باره مردد می ماند.
|
[ترجمه گوگل]اگر او می پذیرفت، از پذیرش او اکراه می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر هم بود مایل نبود موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most people would accede to his wishes just to get him out of their face.
[ترجمه زباری] اغلب مردم به خواسته های او عمل می کردند، تا فقط گور خود را گم کند.
|
[ترجمه گوگل]اکثر مردم به خواسته های او می پردازند تا او را از چهره خود بیرون کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم با خواسته های او موافقت می کردند تا او را از صورت خود بیرون بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am not prepared to accede to that submission.
[ترجمه گوگل]من آمادگی پذیرش آن تسلیم را ندارم
[ترجمه ترگمان]من حاضر نیستم با این تسلیم موافقت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My natural inclination would be to accede to his motion.
[ترجمه گوگل]تمایل طبیعی من این است که به حرکت او بپیوندم
[ترجمه ترگمان]میل طبیعی من این بود که با حرکت او موافقت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Partnerships will do well not to accede to requests for financial support for the bread and butter resources of schools.
[ترجمه گوگل]مشارکت ها خوب است که با درخواست های حمایت مالی از منابع نان و کره مدارس موافقت نکنند
[ترجمه ترگمان]شراکت به خوبی با درخواست پشتیبانی مالی برای منابع نان و کره مدارس موافقت نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It hadn't been difficult for Bill to accede to his wife's nagging to give the girl a break.
[ترجمه گوگل]برای بیل سخت نبود که به نق زدن همسرش برای استراحت دادن به دختر بپذیرد
[ترجمه ترگمان]این کار برای بیل سخت نبود که با صدای نق زدن های زنش موافقت کند که آن دختر را از هم جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تن در دادن (فعل)
accede, acquiesce, addict, groove

راه یافتن (فعل)
accede

دست یافتن (فعل)
accede, achieve, attain

رسیدن (فعل)
accede, achieve, attain, get, arrive, come, gain, receive, land, aim, amount, maturate, pull up, strand, run up, ripen

نائل شدن (فعل)
accede, attain, reach, gain, fetch up

نزدیک شدن (فعل)
near, nigh, accede, approach, come close, accost, draw on, verge

رضایت دادن (فعل)
accede, acquiesce, consent, assent, admit

موافقت کردن (فعل)
accede, acquiesce, consent, assent, agree, comply, approbate, accept, accord, go along, yea, conform, approve, come along, concur, homologate

تخصصی

[حقوق] پیوستن یا ملحق شدن (به معاهده بین المللی)، رضایت دادن

انگلیسی به انگلیسی

• agree, concur; enter office; become party to an agreement
if you accede to someone's request, opinion, or demand, you agree to do what they want; a formal word.
to accede to a position as the ruler of a country means to take up that position.

پیشنهاد کاربران

accede to something
1. رضایت دادن به، موافقت کردن با، تَن دادن به، تسلیم شدن در برابرِ ( رسمی )
2. به عهده گرفتن ( شغل، مقام )
3. نایل شدن به، دست یافتن به
4. پیوستن به، به عضویتِ . . . در آمدن، ملحق شدن به ( حزب، گروه )
accede to the throne
به تخت نشستن، جلوس کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : accede / accessorize
✅️ اسم ( noun ) : accession / accessory
✅️ صفت ( adjective ) : accessory
✅️ قید ( adverb ) : _
Accede to
رضایت دادن به
ملحق شدن

بپرس