academic

/ˌækəˈdemɪk//ˌækəˈdemɪk/

معنی: عضو فرهنگستان، طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
معانی دیگر: تحصیلی، آموزشی، غیر عملی، نظری (academical هم می گویند)، معلم، مدرس، استاد دانشگاه، دانشجو، دانشگاهی، وابسته به مدرسه ی عالی یا تحصیلات عالی، فرهنگستانی، وابسته به فرهنگستان، آکادمیک، اهل مطالعه، درس خوان، علم دوست، محقق، علمی، مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or concerning a school or university.
مترادف: collegiate, scholastic
مشابه: educational, institutional, pedagogical

- Colleges and universities are academic institutions.
[ترجمه گوگل] کالج ها و دانشگاه ها موسسات آکادمیک هستند
[ترجمه ترگمان] دانشکده ها و دانشگاه ها موسسات آموزشی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having to do with scholarship or disciplined, intellectual study.
مترادف: educated, learned, lettered, scholarly
مشابه: bookish, cultured, donnish, erudite, intellectual, knowledgeable, literary, scientific, studious, versed, well-read, well-versed

- Her parents think she should spend more time on her academic work and less on sports.
[ترجمه ایمان] پدر و مادرش فکر میکنند که او باید زمان بیشتری را صرف کارهای تحصیلی و زمان کمتری را صرف ورزش کند
|
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش فکر می کنند که او باید زمان بیشتری را برای کارهای تحصیلی و کمتر به ورزش اختصاص دهد
[ترجمه ترگمان] والدین او فکر می کنند که او باید زمان بیشتری را صرف کار تحصیلی خود و کم تر در ورزش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lacking immediate practical value; theoretical.
مترادف: hypothetical, moot, speculative, theoretical, unrealistic
مشابه: abstract, immaterial, impractical, irrelevant, philosophical, useless, utopian, visionary

- This entire discussion of changes in management is purely academic--we know that no action will be taken!
[ترجمه گوگل] کل این بحث تغییرات در مدیریت کاملاً آکادمیک است - ما می دانیم که هیچ اقدامی انجام نخواهد شد!
[ترجمه ترگمان] کل بحث درباره تغییرات در مدیریت کاملا آکادمیک است - ما می دانیم که هیچ اقدامی صورت نخواهد گرفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: academically (adv.)
• : تعریف: a teacher at a college or university.
مترادف: don, instructor, lecturer, master, professor, teacher, tutor
مشابه: academician, docent, doctor, educator, fellow, pedagogue, preceptor, scholar, scholastic, schoolman, schoolteacher

- Some academics receive fairly low salaries compared with other professionals.
[ترجمه گوگل] برخی از دانشگاهیان در مقایسه با سایر متخصصان حقوق نسبتاً پایینی دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان] برخی از دانشگاهیان حقوق نسبتا کمی در مقایسه با افراد حرفه ای دیگر دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's just a stuffy old academic like me!
[ترجمه Z. Z] او فقط یک استاد قذینی دانشگاه هست مثل من 😎
|
[ترجمه Behzad] او فقط مانند من یک محافظه کار عضو فرهنگستان است
|
[ترجمه Behzad] او فقط مانند من یک عضو قدیمی محافظه کار فرهنگستانه
|
[ترجمه گوگل] او هم مثل من یک آکادمیک قدیمی خفه است!
[ترجمه ترگمان] اون فقط یه آکادمیک قدیمی مثل من میمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. academic question
سوال نظری

2. academic year
سال تحصیلی

3. the academic interests of a scholar
علایق علمی یک دانشمند

4. the academic world
دانشگاه ها،عالم دانشگاهی

5. the academic year commences in september
سال تحصیلی در سپتامبر آغاز می شود.

6. usually, an academic year consists of two semesters
سال تحصیلی معمولا از دو نیمسال تشکیل می شود.

7. i donned my academic robes
من لباس استادی خود را پوشیدم.

8. the first trimester of the academic year
ثلث اول سال تحصیلی

9. The enrolment criteria are geographical rather than academic.
[ترجمه 🦥Moonlight] معیارهای ثبت نام بیشتر جغرافیایی است تا علمی
|
[ترجمه گوگل]معیارهای ثبت نام به جای تحصیلی، جغرافیایی است
[ترجمه ترگمان]معیارهای ثبت نام به جای آکادمیک، جغرافیایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The school strives for academic excellence.
[ترجمه گوگل]این مدرسه برای تعالی تحصیلی تلاش می کند
[ترجمه ترگمان]این مدرسه برای تعالی تحصیلی تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The issue centers around academic freedom.
[ترجمه گوگل]موضوع حول محور آزادی آکادمیک است
[ترجمه ترگمان]این موضوع حول آزادی آکادمیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's becoming increasingly difficult to acquire academic tenure .
[ترجمه گوگل]به دست آوردن سمت آکادمیک به طور فزاینده ای دشوار می شود
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای دشوار می شود که تصدی تحصیلی را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Academic ability is not the sole criterion for admission to the college.
[ترجمه گوگل]توانایی تحصیلی تنها ملاک پذیرش در کالج نیست
[ترجمه ترگمان]توانایی آکادمیک تنها معیار ورود به کالج نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The university is composed of five academic schools.
[ترجمه 423] این دانشگاه از پنج دانشکده ( کوچکتر از دانشگاه، زیرمجموعه ای از دانشگاه، college ) تشکیل شده است.
|
[ترجمه گوگل]این دانشگاه از پنج مدرسه آکادمیک تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه از پنج مدرسه دانشگاهی تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Professor Greenan has a high standing in the academic world.
[ترجمه گوگل]پروفسور گرینان از جایگاه بالایی در دنیای آکادمیک برخوردار است
[ترجمه ترگمان]پروفسور Greenan در دنیای آکادمیک جایگاه بالایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The academic year is divided into two terms.
[ترجمه گوگل]سال تحصیلی به دو ترم تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]سال تحصیلی به دو دوره تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. All the candidates had excellent academic credentials.
[ترجمه گوگل]همه داوطلبان دارای مدارک تحصیلی عالی بودند
[ترجمه ترگمان]همه نامزدها مدارک دانشگاهی عالی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The issue centers round academic freedom.
[ترجمه گوگل]موضوع حول محور آزادی آکادمیک است
[ترجمه ترگمان]این موضوع به دور از آزادی آکادمیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عضو فرهنگستان (اسم)
academic, academician, academist, scholar

طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون (اسم)
academic

انگلیسی به انگلیسی

• one who has scholarly leanings; member of an academic institution, professor
learned, educated; scholastic; theoretical; of learning or academia
academic work is work done in schools, colleges, and universities.
someone who is academic is good at studying.
an academic is a member of a university or college who teaches or does research.
you also use academic to say that you think a particular point has no real effect on or relevance to what is happening.

پیشنهاد کاربران

دانشگاهی / علمی
مثال: He's pursuing an academic career in physics.
او در حال پیگیری حرفه دانشگاهی در زمینه فیزیک است.
( اسم ) استاد یا محقق دانشگاه، کالج و غیره
( صفت ) علمی، تحصیلی، دانشگاهی یا آموزشی
دوستان به تلفظ این کلمه توجه کنین: /ˌ�kəˈdemɪk/
استرس قبل از d هست پس به صورت یکنواخت "اَکِدمیک" تلفظ نکنین و بجاش بگین "اَکِ. دمیک"
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : academy / academic / academician / academicism / academism / academia / academe
✅️ صفت ( adjective ) : academic
✅️ قید ( adverb ) : academically
فقط محدود به دانشگاه نیست
مدرسه - کالج و دانشگاه همه در برمیگیره
معادلش در فارسی میشه تحصیلی یا محصل ( اگه به شخص اشاره کنیم
I was never an academic child
من هرگز یه بچه محصل نبودم
academic words/books
کتاب های درسی / لغات درسی یا تحصیلی ( منظور جدا از محاوره است )
مدرسه ای
دانشگاهی
مهارتهای تحصیلی، مهارتهای آموزشی
academic ( عمومی )
واژه مصوب: دانشگاهی
تعریف: مربوط به دانشگاه
وابسته به آموزش عالی
استاد یا محقق دانشگاه
تئوری
دانشگاهی ( کتاب دانشگاهی )
academic level
- سطحِ علمی
کتابی
دانشگاهی
هو
آکادمی ریشه یونانی باستانی دارد و محل یا باغی بود که پلاتو یا افلاطون در ان تدریس میکرد و در عصر حاضر منظور محل تدریس علوم دانشگاهی و عالیه. آکادمیک دانشگاهی.
علمی، عضو فرهنگستان
انجمن یا گروه تحقیق
استاد دانشگاه
Sb who teach at university
. استاد
some body who teaches at collage
آموزشی
کسی که تدریس یا تحقیق در دانشگاه میکند. . . =>استاد دانشگاه یا محقق
Sb who teaches or does research at a college or university
Connected to education , especially school or university
Good at studing
محقق یا استاد دانشگاه
علمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس