abridgment


معنی: اختصار، خلاصه، کوتاهی، مجمل
معانی دیگر: کوتاهی اختصار، مجل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act, process, or instance of abridging.
مترادف: compression, condensation, curtailment, decrease, deprivation, reduction, truncation
متضاد: amplification, expansion
مشابه: abbreviation, contraction, retrenchment, subtraction

- The abridgment of the novel reduced its size to fewer than five hundred pages.
[ترجمه گوگل] خلاصه رمان حجم آن را به کمتر از پانصد صفحه کاهش داد
[ترجمه ترگمان] حجم این رمان به کم تر از پانصد صفحه کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of being abridged.
مترادف: compression, condensation, decrease, reduction
متضاد: amplification, expansion

(3) تعریف: a book, speech, or the like that has been condensed.
مترادف: condensation, digest
متضاد: expansion
مشابه: abbreviation, abstract, brief, pr�cis, shortening, summary, synopsis

جمله های نمونه

1. An abridgment of the book has been published for young readers.
[ترجمه گوگل]خلاصه ای از کتاب برای خوانندگان جوان منتشر شده است
[ترجمه ترگمان]An کتاب برای خوانندگان جوان منتشر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They had a uniform guideline from the abridgment to the compiling of textbooks by Japanese left-wing force.
[ترجمه گوگل]آنها یک دستورالعمل یکسان از خلاصه تا تدوین کتاب های درسی توسط نیروی چپ ژاپنی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک رهنمود همسان از the گرفته تا گردآوری کتب درسی توسط نیروی جناح چپ ژاپنی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The abridgment and distortion of Chinese textbooks during Japanese invasion of China was to carry out its obscurantism and cultural invasion.
[ترجمه گوگل]خلاصه و تحریف کتب درسی چینی در زمان حمله ژاپن به چین برای انجام تاریک گرایی و تهاجم فرهنگی آن بود
[ترجمه ترگمان]تحریف و تحریف کتاب های درسی چینی در طول حمله ژاپن به چین برای انجام تاریک اندیشی و تهاجم فرهنگی به این کشور انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jefferson even made his own abridgment of the New Testament, cutting out almost all the miracle stories and claims to Jesus' deity and retaining the moral teachings.
[ترجمه گوگل]جفرسون حتی خلاصه‌ای از عهد جدید را انجام داد و تقریباً تمام داستان‌های معجزه‌آسا و ادعاهای مربوط به الوهیت عیسی را حذف کرد و آموزه‌های اخلاقی را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]جفرسون حتی تفسیر خود را از عهد جدید درست کرد و تقریبا تمامی داستان های معجزه آمیز را قطع کرد و ادعای خدای عیسی را مطرح کرد و آموزه های اخلاقی را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This abridgment provides a concise presentation of this masterpiece of Buddhist literature.
[ترجمه گوگل]این خلاصه ارائه مختصری از این شاهکار ادبیات بودایی است
[ترجمه ترگمان]این abridgment یک ارایه مختصر از این شاهکار ادبیات بودایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Abuses of the investigative process may imperceptibly lead to abridgment of protected freedoms.
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از فرآیند تحقیق ممکن است به طور نامحسوسی منجر به کوتاه شدن آزادی های محافظت شده شود
[ترجمه ترگمان]سو استفاده هایی از فرآیند تحقیقی ممکن است به طور imperceptibly منجر به abridgment از آزادی های مورد حمایت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By communicating with the author, Lin Shu applies the translation methods like deletion, abridgment and addition, while Huang Jizhong reserves almost the whole original text.
[ترجمه گوگل]لین شو با برقراری ارتباط با نویسنده، روش‌های ترجمه مانند حذف، تلخیص و افزودن را به کار می‌گیرد، در حالی که هوانگ جیژونگ تقریباً کل متن اصلی را ذخیره می‌کند
[ترجمه ترگمان]در ارتباط با مولف، لین \" روش های ترجمه مانند حذف، abridgment و افزودن را اعمال می کند در حالی که Huang Jizhong تقریبا کل متن اصلی را ذخیره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This explains why Lin Shu adopted translating methods such as addition, deletion, abridgment and adaptation in his Chinese translation of Uncle Tom's Cabin.
[ترجمه گوگل]این توضیح می دهد که چرا لین شو در ترجمه چینی خود از کابین عمو تام از روش های ترجمه مانند جمع، حذف، تلخیص و اقتباس استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این توضیح می دهد که چرا لین \" روش های ترجمه مانند اضافه، حذف، abridgment و انطباق را در ترجمه چینی کتاب Uncle عمو تام به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In terms of the legitimacy of academic freedom, three sorts of abridgment or suppression of the freedom are available.
[ترجمه گوگل]از نظر مشروعیت آزادی دانشگاهی، سه نوع خلاصه یا سرکوب آزادی در دسترس است
[ترجمه ترگمان]از نظر مشروعیت آزادی آکادمیک، سه نوع of یا سرکوب آزادی موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Libraries should cooperate with all persons and groups concerned with resisting abridgment of free expression and free access to ideas.
[ترجمه گوگل]کتابخانه‌ها باید با همه افراد و گروه‌هایی که در مقابل کوتاهی بیان آزاد و دسترسی آزاد به ایده‌ها مقاومت می‌کنند همکاری کنند
[ترجمه ترگمان]کتابخانه ها باید با تمام افراد و گروه هایی که نگران مقاومت در برابر آزادی بیان آزادانه و دسترسی آزاد به ایده ها هستند، هم کاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For the Lord God of hosts shall make a consumption, and an abridgment in the midst of all the land.
[ترجمه گوگل]زیرا یهوه، خدای صبایوت، در میان تمام زمین، مصرف و مختصر خواهد ساخت
[ترجمه ترگمان]زیرا خدای میزبان باید در میان تمام زمین ها یک مصرف داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. IV. Libraries should cooperate with all persons and groups concerned with resisting abridgment of free expression and free access to ideas.
[ترجمه گوگل]IV کتابخانه‌ها باید با همه افراد و گروه‌هایی که در مقابل کوتاهی بیان آزاد و دسترسی آزاد به ایده‌ها مقاومت می‌کنند همکاری کنند
[ترجمه ترگمان]۴ کتابخانه ها باید با تمام افراد و گروه هایی که نگران مقاومت در برابر آزادی بیان آزاد و دسترسی آزاد به ایده ها هستند، هم کاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition, it discussed essence information's marking, token adding, length, abridgment, etc.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، در مورد علامت‌گذاری اطلاعات اصلی، اضافه کردن نشانه، طول، خلاصه و غیره بحث کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، در مورد اهمیت اطلاعات جوهر، اضافه کردن، طول، abridgment و غیره بحث و تبادل نظر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This insert connects the record engraved on the Small Plates with Mormon's abridgment of the Large Plates.
[ترجمه گوگل]این درج رکورد حک شده بر روی صفحات کوچک را با خلاصه مورمون از صفحات بزرگ مرتبط می کند
[ترجمه ترگمان]این قسمت، سابقه حکاکی شده روی صفحات کوچک با abridgment های مورمون ها را به صفحات بزرگ متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختصار (اسم)
reduction, abbreviation, brevity, clipping, compendium, contraction, compression, abridgment, compend, briefness

خلاصه (اسم)
compendium, summary, short, abridgment, epitome, abstract, synopsis, substance, digest, compend, extract, adumbration, essence, review, condensation, upshot, sketch, gist, outline, resume, wrap-up

کوتاهی (اسم)
brevity, compendium, abridgment, failure, default, delinquency, transience, compend

مجمل (اسم)
abridgment, abstract, synopsis

انگلیسی به انگلیسی

• act of making shorter, summarizing; shortened form of something; reduction

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : abridge
✅️ اسم ( noun ) : abridgment
✅️ صفت ( adjective ) : abridged
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس