above the salt


در صدر میز (یا در پایین میز)، در مقام شامخ (یا در مقام پایین)

جمله های نمونه

1. So he always sits above the salt when there is a seminar about it.
[ترجمه گوگل]بنابراین وقتی سمیناری در این باره برگزار می شود همیشه بالای نمک می نشیند
[ترجمه ترگمان]پس او همیشه بالای نمک می نشیند، زمانی که یک سمینار درباره آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bruce was taken up above the salt.
[ترجمه گوگل]بروس بالای نمک گرفته شد
[ترجمه ترگمان]بروس \"بالاتر از نمکه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We took him up above the salt.
[ترجمه گوگل]او را بالای نمک بردیم
[ترجمه ترگمان] ما اونو بالاتر از نمک بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Will took him up above the salt and made much of him.
[ترجمه گوگل]ویل او را بالای نمک برد و از او بسیار ساخت
[ترجمه ترگمان]ویل او را از روی نمک بلند کرد و از او دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I went to a reception at the embassy and I was sitting above the salt.
[ترجمه گوگل]رفتم پذیرایی در سفارت و بالای نمک نشسته بودم
[ترجمه ترگمان]من به سفارت سفارت رفتم و روی نمک نشستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس