abidance

/əˈbaɪdns//əˈbaɪdəns/

معنی: رفتار بر طبق توافق، ایستادگی، دوام، ثبات قدم
معانی دیگر: سکنی

جمله های نمونه

1. The preservation of culture integrity and the abidance city development are of equal importance incity planning.
[ترجمه گوگل]حفظ یکپارچگی فرهنگ و توسعه شهر پایدار از اهمیت یکسانی در برنامه ریزی شهری برخوردار است
[ترجمه ترگمان]حفظ یکپارچگی فرهنگی و تبعیت از توسعه شهر از اهمیت یکسانی در برنامه ریزی برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Devoted without sufficient financing, not only the abidance that assures oil gas crop hard grows, maintain simple reproduction namely, also be very difficult.
[ترجمه گوگل]اختصاص داده شده بدون تامین مالی کافی، نه تنها پایبندی که تضمین می کند محصول گاز نفتی به سختی رشد می کند، حفظ تولید مثل ساده یعنی، همچنین بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]فداکار و فداکار و بدون تامین مالی کافی جان خود را از دست داده اند، نه تنها به پیروی از این شرط که محصول گاز به سختی رشد می کند و تولید مثل ساده را حفظ می کند به عبارت دیگر بسیار دشوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The abidance that the road network that develop stimulated freightage of European Union highway grows.
[ترجمه گوگل]پایبندی که شبکه جاده ای که باعث ایجاد باربری در بزرگراه اتحادیه اروپا می شود، افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]تاکید بر این است که شبکه جاده ای که باعث ایجاد انگیزه تحریک آمیزی از بزرگراه اتحادیه اروپا می شود رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The abidance that wants stimulative countryman economy grows, about to undertake adjustment to original industry structure.
[ترجمه گوگل]پایبندی که می خواهد اقتصاد هموطنان محرک رشد کند و در شرف تعدیل ساختار اصلی صنعت باشد
[ترجمه ترگمان]همان پیروی که می خواهد اقتصاد روستایی stimulative رشد کند، در شرف انجام تطبیق با ساختار صنعت اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This goes against distributive fairness already, the abidance that also goes against economy stabilizes growth.
[ترجمه گوگل]این برخلاف انصاف توزیعی است، تبعیتی که بر خلاف اقتصاد است، رشد را تثبیت می کند
[ترجمه ترگمان]این موضوع مخالف عدالت توزیعی است، همان پیروی که مخالف اقتصاد است، رشد را تثبیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The coach demanded abidance by the rules of the game.
[ترجمه گوگل]مربی خواستار رعایت قوانین بازی شد
[ترجمه ترگمان]این مربی خواستار پیروی از قوانین بازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Economic abidance grows to develop a target to achieving a socialist economy crucial.
[ترجمه گوگل]پایبندی اقتصادی رشد می کند تا هدفی را برای دستیابی به یک اقتصاد سوسیالیستی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]تبعیت اقتصادی رشد می کند تا هدفی را برای دستیابی به یک اقتصاد سوسیالیستی مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Christians once had abidance in the holy hill of Palestine.
[ترجمه گوگل]زمانی مسیحیان در تپه مقدس فلسطین اقامت داشتند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان در تپه مقدس فلسطین پیاده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Economic abidance grows quickly, brought new development opportunity for traffic carrying trade.
[ترجمه گوگل]پایبندی اقتصادی به سرعت رشد می کند، فرصت توسعه جدیدی را برای تجارت حمل و نقل ترافیک به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]تبعیت اقتصادی به سرعت رشد می کند و فرصت های توسعه جدیدی را برای حمل و نقل تجارت به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Abidance by the bylaw of company.
[ترجمه گوگل]رعایت اساسنامه شرکت
[ترجمه ترگمان] abidance \"توسط کمپانی\" bylaw \"ایجاد شده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Among the Political tricks were pretended virtue abidance, dissident suppression, seducing and autobiography forging.
[ترجمه گوگل]از جمله ترفندهای سیاسی، وانمود کردن فضیلت، سرکوب مخالفان، اغواگری و جعل زندگینامه بود
[ترجمه ترگمان]در میان این فنون سیاسی، تظاهر به پیروی تقوا، سرکوب مخالف، اغوا و جعل زندگینامه، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Abidance by honesty, faith, just competition, equivalent exchange, opposing monopolization and other morals criterion are also inside request of market economy.
[ترجمه گوگل]رعایت صداقت، ایمان، رقابت عادلانه، معاوضه معادل، مخالفت با انحصارطلبی و سایر معیارهای اخلاقی نیز از خواسته های اقتصاد بازار است
[ترجمه ترگمان]صداقت، ایمان، رقابت عادلانه، رقابت برابری، مخالفت با انحصارطلبی و دیگر معیارهای اخلاقی نیز در درون درخواست اقتصاد بازار قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's very mistiness to the meaning of sustainable development, which is on the basis of traditional development view as well as the abidance development of economy.
[ترجمه گوگل]معنای توسعه پایدار که بر اساس دیدگاه توسعه سنتی و نیز توسعه پایدار اقتصاد است، بسیار ابهام است
[ترجمه ترگمان]این امر به معنای توسعه پایدار است که بر پایه دیدگاه توسعه سنتی و نیز توسعه اقتصادی اقتصادی استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As American productivity rise ceaselessly, american economy maintained the abidance below low inflation to grow.
[ترجمه گوگل]همانطور که بهره وری آمریکا بی وقفه افزایش می یابد، اقتصاد آمریکا برای رشد زیر نرخ تورم پایین باقی ماند
[ترجمه ترگمان]با افزایش بهره وری در آمریکا، اقتصاد آمریکا ایستادگی در زیر تورم پایین را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفتار بر طبق توافق (اسم)
abidance

ایستادگی (اسم)
abidance, resistance, persistence

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

ثبات قدم (اسم)
abidance, grittiness, perseverance, loyalty, resolution

انگلیسی به انگلیسی

• obedience, conformity, submission; living, dwelling

پیشنهاد کاربران

بپرس