attestation

/ˌæteˈsteɪʃn̩//ˌæteˈsteɪʃn̩/

معنی: تحلیف، گواهی، شهادت، تصدیق امضاء
معانی دیگر: تصدیق، تصدیق امضا، سوگند

جمله های نمونه

1. Begin to implement the code of concerned attestation from January 1994 in White Russia.
[ترجمه گوگل]شروع به اجرای کد گواهی مربوطه از ژانویه 1994 در روسیه سفید
[ترجمه ترگمان]شروع به اجرای قانون گواهی مربوطه از ژانویه ۱۹۹۴ در وایت روسیه آغاز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This classification requires a labor attestation issued by the Secretary of Labor (6000).
[ترجمه گوگل]این طبقه بندی نیاز به گواهی کار صادر شده توسط وزیر کار (6000) دارد
[ترجمه ترگمان]این طبقه بندی مستلزم گواهی کار است که دبیر نیروی کار (۶۰۰۰)صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Economy of goods of attestation activity traceable grows initial stage.
[ترجمه گوگل]اقتصاد کالاهای فعالیت گواهی قابل ردیابی در مرحله اولیه رشد می کند
[ترجمه ترگمان]اقتصاد کالاهای دارای فعالیت تایید شده در مرحله اولیه رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This period declared attestation product is unit type air adjustment machine and cold water aircrew.
[ترجمه گوگل]این مدت محصول گواهینامه اعلام شده دستگاه تنظیم هوا نوع واحد و خدمه هوای آب سرد می باشد
[ترجمه ترگمان]این دوره تایید کرد که محصول تایید شده واحد تنظیم هوا و aircrew آب سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper presents an attestation and analysis system for the gas balance based on some steel company.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک سیستم تصدیق و تجزیه و تحلیل برای تراز گاز بر اساس برخی از شرکت های فولادی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک سیستم تایید و تصدیق برای تعادل گاز براساس برخی از شرکت های فولاد ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In November 199 the company passed attestation of system of ISO 9002 international quality.
[ترجمه گوگل]در نوامبر 199 این شرکت گواهینامه سیستم کیفیت بین المللی ISO 9002 را تصویب کرد
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر ۱۹۹ شرکت تصدیق سیستم کیفیت بین المللی ISO ۹۰۰۲ را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Equipment can upload attestation report actively on time and record log in the situation of disconnection.
[ترجمه گوگل]تجهیزات می توانند گزارش تصدیق را به طور فعال به موقع آپلود کنند و در شرایط قطع ارتباط ثبت ورود کنند
[ترجمه ترگمان]تجهیزات می توانند این گزارش را به طور فعال در زمان و ثبت رکورد در وضعیت قطع ارتباط آپلود کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But, the author thinks, mere attestation problem of this insoluble still quality.
[ترجمه گوگل]اما، نویسنده فکر می‌کند، مشکل اثباتی صرف این کیفیت ثابت غیرقابل حل است
[ترجمه ترگمان]اما نویسنده فکر می کند که فقط مساله تصدیق محض این مساله لاینحل باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Responsible for the accounting documents for attestation by the preparation and accounting files finishing custody.
[ترجمه گوگل]مسئول اسناد حسابداری برای تصدیق توسط تهیه و نگهداری پرونده های حسابداری پایان کار
[ترجمه ترگمان]مسئول اسناد حسابداری تایید شده توسط آماده سازی و فایل های حسابداری که در بازداشت به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper can be an attestation of the Theory of Clausal Pivot.
[ترجمه گوگل]این مقاله می‌تواند تأییدی بر نظریه محوری کلاوسال باشد
[ترجمه ترگمان]این مقاله می تواند تایید تیوری of Pivot باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perhaps give the identity attestation, in case sham.
[ترجمه گوگل]شاید در صورت ساختگی، گواهی هویت بدهید
[ترجمه ترگمان]شاید این شهادت هویت جعلی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 2004 We passed ISO9001:quality system attestation of 2000 edition. Based on this, we push Lean Six Sigma, focus on client, and lay siege to null disfigurement product.
[ترجمه گوگل]در سال 2004 گواهینامه سیستم کیفیت ISO9001 نسخه 2000 را تصویب کردیم بر این اساس، ما Lean Six Sigma را تحت فشار قرار می دهیم، روی مشتری تمرکز می کنیم و محصول تغییر شکل را محاصره می کنیم
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۴ ما ISO۹۰۰۱ را تصویب کردیم: تایید سیستم کیفیت در سال ۲۰۰۰ بر این اساس، ما شش سیگما را به جلو هل می دهیم، بر روی مشتری تمرکز می کنیم، و به دست آوردن محصول بد شکل، دست به محاصره می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Markets are encouraged to apply for green market attestation and use relevant certificate symbols.
[ترجمه گوگل]بازارها تشویق می شوند برای گواهی بازار سبز درخواست دهند و از نمادهای گواهی مربوطه استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]بازارها تشویق می شوند که برای تایید بازار سبز درخواست دهند و از علائم مربوط به گواهی نامه مربوطه استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Any such attestation shall not be the subject of a separate engagement.
[ترجمه گوگل]چنین گواهینامه ای موضوع تعهد جداگانه ای نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]هیچ شاهدی نباید درباره یک نامزدی جدا از هم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. ISO 9000 attestation has important sense in business development process.
[ترجمه گوگل]گواهی ISO 9000 در فرآیند توسعه کسب و کار مفهوم مهمی دارد
[ترجمه ترگمان]گواهی ایزو ۹۰۰۰ معنای مهمی در فرآیند توسعه کسب وکار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحلیف (اسم)
adjuration, attestation

گواهی (اسم)
certification, evidence, testimony, attestation, witness, warrant, deposition, testis

شهادت (اسم)
certification, confirmation, evidence, testimony, attestation, witness, testimonial, martyrdom

تصدیق امضاء (اسم)
attestation

تخصصی

[حسابداری] اعتبار دهی
[حقوق] تصدیق (امضای) سند، بخشی از سند یا وصیت نامه دایر بر اینکه سند در حضور شهود تنظیم و امضاء شده است، تحلیف، شهادت

انگلیسی به انگلیسی

• testimony under oath

پیشنهاد کاربران

بپرس