attending


معنی: ملازم

جمله های نمونه

1. pari was attending carefully to the music
پری داشت دقیقا به موسیقی گوش می داد.

2. he was barred from attending the meeting
او را به جلسه راه ندادند،از حضور او در جلسه جلوگیری کردند.

3. Why weren't you attending when I explained before?
[ترجمه گوگل]وقتی قبلا توضیح دادم چرا شرکت نکردی؟
[ترجمه ترگمان]چرا وقتی من قبلا توضیح دادم، تو هم توجهی نکردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The work involves preparing case files and attending court.
[ترجمه گوگل]کار شامل تهیه پرونده و حضور در دادگاه است
[ترجمه ترگمان]کار شامل آماده سازی فایل های پرونده و شرکت در دادگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is attending a three-day conference on Aids education.
[ترجمه گوگل]او در یک کنفرانس سه روزه در مورد آموزش ایدز شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]او در یک کنفرانس سه روزه در زمینه آموزش ایدز شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They calculate upon thirty people attending the evening party.
[ترجمه گوگل]آنها بر اساس سی نفر شرکت در مهمانی عصر حساب می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سی نفر را در مهمانی شب حساب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had given up attending lectures out of sheer boredom.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بی حوصلگی از شرکت در سخنرانی ها منصرف شده بود
[ترجمه ترگمان]او از بی حوصلگی خطابه خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He realized his error in not attending the funeral.
[ترجمه گوگل]او متوجه اشتباه خود در عدم شرکت در مراسم خاکسپاری شد
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که اشتباه او در شرکت در مراسم تدفین نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm afraid I wasn't attending to what was being said.
[ترجمه گوگل]می ترسم به آنچه گفته می شد توجه نکرده باشم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه من به چیزی که گفته بودم توجهی نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a great privilege to be attending this conference.
[ترجمه گوگل]حضور در این کنفرانس افتخار بزرگی است
[ترجمه ترگمان]این یک امتیاز بزرگ برای شرکت در این کنفرانس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Only Gordon's direct reports are attending the course.
[ترجمه گوگل]فقط گزارش های مستقیم گوردون در این دوره حضور دارند
[ترجمه ترگمان]تنها گزارش های مستقیم گوردون در این دوره شرکت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Attending the race was not my purpose in coming to Indianapolis.
[ترجمه گوگل]حضور در مسابقه هدف من از آمدن به ایندیاناپولیس نبود
[ترجمه ترگمان]چون به مسابقه نزدیک شدم هدفم این نبود که به Indianapolis بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was thrown out of college for not attending lectures.
[ترجمه گوگل]او به دلیل عدم شرکت در سخنرانی از دانشگاه اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او از دانشگاه اخراج شده بود که در درس سخنرانی شرکت نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You do us a great honour by attending.
[ترجمه گوگل]با حضور شما افتخار بزرگی برای ما به ارمغان می آورید
[ترجمه ترگمان]شما افتخار بزرگی برای رسیدگی به ما دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More and more people continue their education by attending night school in recent years.
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر افراد بیشتری با حضور در مدارس شبانه به تحصیل خود ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]افراد بیشتری در سال های اخیر تحصیلات خود را با حضور در مدرسه شبانه ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملازم (صفت)
assiduous, attached, attending, inherent, inseparable

انگلیسی به انگلیسی

• being present, being available; caring for, serving

پیشنهاد کاربران

رفتن هم معنی میده
مراقبت کردن
Thank you for your attending : ممنون بابت حضورتون
حضور داشتن
بودن
Attending : معالج
Attending physician : پزشک معالج
حضور یافتن در ( فعل: attend )
در پزشکی attending physician به معنی پزشک معالج
Attending to = با توجه به
در پزشکی منظور از attending همان attending physician است. یعنی زشک متخصصی که همیشه در بخش حضور دارد و بر کار مراقبت از بیماران نظارت می کند.
Going to
به معنی شرکت کردن یا حضور داشتنم هست
پیوستن به گروهی
حضور داشتن، همراهی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس