assured

/əˈʃʊrd//əˈʃɔːd/

معنی: جسور، مسلم، مغرور، مطمئن، امن، بیمه شده، خاطر جمع
معانی دیگر: پشتگرم، دلگرم، خود استوار، محقق، حتمی، تضمین شده، محفوظ، محرم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: assuredly (adv.)
(1) تعریف: made secure; guaranteed.
متضاد: uncertain
مشابه: certain

- Now that his future in the company was assured, he could relax a bit on the job.
[ترجمه گوگل] اکنون که آینده او در شرکت تضمین شده بود، می‌توانست کمی در کارش آرامش داشته باشد
[ترجمه ترگمان] حالا که آینده او در این شرکت مطمئن بود، می توانست کمی استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The play seemed assured of success after receiving rave reviews from the critics.
[ترجمه گوگل] این نمایشنامه پس از دریافت نقدهای تحسین برانگیز از سوی منتقدان به نظر می رسید که موفقیت آمیز باشد
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه پس از دریافت بررسی های جنجالی از سوی منتقدان، به موفقیت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having faith in oneself; confident.
متضاد: doubtful, timorous
مشابه: confident, secure

- She seems very assured, but her brother doesn't appear to have any confidence in himself.
[ترجمه گوگل] او بسیار مطمئن به نظر می رسد، اما به نظر می رسد برادرش به خودش اطمینان ندارد
[ترجمه ترگمان] او خیلی مطمئن به نظر می رسد، اما ظاهرا برادرش به خودش اعتماد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he assured me that he would pay back the money
به من اطمینان داد که پول را پس خواهد داد.

2. i assured homa of my secrecy
در مورد رازداری خود به هما اطمینان دادم.

3. she assured us of her help
ما را به کمک خود دلگرم کرد.

4. the assured voice of a judge
صدای حاکی از اطمینان قاضی

5. his victory was assured
پیروزی او حتمی بود.

6. the good news assured us
خبر خوش به ما پشتگرمی داد.

7. We assured him of our support.
[ترجمه 🌠MM93🌠] ما او را از حمایت مان خاطرجمع کردیم.
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] به او اطمینان دادیم که حمایتش خواهیم کرد.
|
[ترجمه گوگل]ما به او از حمایت خود اطمینان دادیم
[ترجمه ترگمان]ما به او اطمینان خاطر دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We assured him of our loyal support.
[ترجمه 🌠MM93🌠] ما او را از حمایت صادقانه مان خاطر جمع کردیم.
|
[ترجمه گوگل]ما به او از حمایت وفادارمان اطمینان دادیم
[ترجمه ترگمان]ما به اون از حمایت our اطمینان دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The makers of the product assured us that there had been no sacrifice of quality.
[ترجمه مریم سالک زمانی] تولیدکنندگان محصول این اطمینان را به ما دادند که وجوه کیفی محصول زیرپا گذاشته نشده است.
|
[ترجمه گوگل]سازندگان این محصول به ما اطمینان دادند که کیفیت آن فدا نشده است
[ترجمه ترگمان]سازندگان محصول به ما اطمینان دادند که هیچ نوع فداکاری در کار نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jack assured himself that they did as they were told.
[ترجمه مریم سالک زمانی] جک خاطرجمع بود که آنها مطابق آنچه گفته شده است، عمل کردند.
|
[ترجمه گوگل]جک به خود اطمینان داد که آنها همانطور که به آنها گفته شده بود عمل کردند
[ترجمه ترگمان]جک به خودش اطمینان داد که آن ها کاری را که به آن ها گفته اند انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was infinitely more assured than in his more recent parliamentary appearances.
[ترجمه گوگل]او نسبت به حضورهای پارلمانی اخیرش بی نهایت مطمئن تر بود
[ترجمه ترگمان]به مراتب بیش از آنچه در مجلس اخیر مجلس دیده بود بسیار مطمئن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The unions assured the new owners of the workers' loyalty to the company.
[ترجمه گوگل]اتحادیه ها به صاحبان جدید وفاداری کارگران به شرکت اطمینان دادند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه ها به مالکان جدید وفاداری کارگران به شرکت اطمینان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His victory means that he is now assured of a place in the final.
[ترجمه گوگل]پیروزی او به این معنی است که او اکنون از حضور در فینال مطمئن است
[ترجمه ترگمان]پیروزی او به این معنی است که او در حال حاضر به مکانی در مسابقه نهایی اطمینان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Foreign Secretary assured anti-federalist MPs that he would not agree to anything which limited British sovereignty.
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه به نمایندگان ضد فدرالیست اطمینان داد که با چیزی که حاکمیت بریتانیا را محدود کند موافقت نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه به اعضای پارلمان فدرال اطمینان داد که او با چیزی که حاکمیت بریتانیا را محدود می سازد موافقت نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. 'He'll come back,' Susan assured her.
[ترجمه گوگل]سوزان به او اطمینان داد: "او برمی گردد "
[ترجمه ترگمان]سوزان به او اطمینان داد: او برمی گرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسور (صفت)
wanton, presumptuous, rude, bold, defiant, forward, fresh, insolent, daring, bumptious, cocky, presuming, presumptive, assured, hardy, immodest, malapert, pert, bold-faced, flip, high-spirited, lippy, peart, venturous, pushing

مسلم (صفت)
definite, certain, apparent, sure, incontrovertible, undoubted, assured, doubtless

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

مطمئن (صفت)
sure, assured, safe, confident, secure, persuaded

امن (صفت)
assured, safe, secure

بیمه شده (صفت)
assured, insured

خاطر جمع (صفت)
certain, calm, sure, assured, tranquil, cool-headed, even-minded, even-tempered

تخصصی

[حسابداری] بیمه شده
[نساجی] بیمه شده - مطمئن - تضمین شده

انگلیسی به انگلیسی

• insurant, policy holder
secure; self-confident; sure (of something)
someone who is assured is very confident and feels at ease.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : assure
✅️ اسم ( noun ) : assurance
✅️ صفت ( adjective ) : assured
✅️ قید ( adverb ) : assuredly
خاطر جمع
در حقوق بیمه به معنا ی بیمه گذار
قطعی
قاطعانه
rest assured
خیالت راحت باشه

بپرس