assurance

/əˈʃʊrəns//əˈʃɔːrəns/

معنی: گرفتاری، اطمینان، گستاخی، خود رایی، خود سری، تعهد، تضمین، بیمه، ضمانت، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، وثیقه، گروی، دل گرمی
معانی دیگر: تحقق، قول، تقبل، اعتماد به خود، خود وابستگی، عمل اطمینان دادن، عمل مطمئن کردن، مطمئن بودن، انتظار بیجا، پرمدعایی، زیاده خواهی، فزون خواهی، (انگلیس) بیمه، شرکت بیمه، بیمه مخصوصا بیمه عمر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an assertion meant to instill confidence.
مشابه: affirmation, assertion, profession, promise, statement

- The doctor's assurances made the patient less apprehensive about the surgery.
[ترجمه گوگل] اطمینان پزشک باعث شد بیمار از جراحی کمتر نگران باشد
[ترجمه ترگمان] اطمینان پزشک، بیمار را کم تر نگران اتاق عمل می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a pledge, promise, or guarantee.
مترادف: guarantee, pledge, promise, warrant
مشابه: earnest, guaranty, oath, seal, vow, word

- He said he'd think about it, but he gave me no assurance that he would lend me the money.
[ترجمه گوگل] او گفت که در مورد آن فکر خواهد کرد، اما او به من اطمینان نداد که پول را به من قرض خواهد داد
[ترجمه ترگمان] او گفت که در این باره فکر می کند، اما به من اطمینان داد که پول را به من قرض خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: freedom from doubt or timidity; self-confidence.
مترادف: aplomb, certainty, confidence, self-confidence, sureness
متضاد: hesitation, self-doubt, uncertainty
مشابه: composure, conviction, faith, poise, security, self-possession, trust

جمله های نمونه

1. what assurance can you give?
چه تضمینی می دهی ؟

2. to give assurance (of)
قول دادن،تضمین کردن،دلگرمی دادن

3. he spoke with assurance
او با خاطر جمعی حرف می زد.

4. do i have your assurance that you won't contact the press?
آیا اطمینان می دهی که به روزنامه ها خبر نخواهی داد؟

5. the rescuers acted with kindness and assurance
نجات دهندگان با مهربانی و اعتماد به نفس عمل کردند.

6. if you go there, is there any assurance that you'll have adequate income?
اگر آنجا بروی،تضمینی هست که درآمد کافی داشته باشی ؟

7. He gave me his personal assurance that the vehicle was safe.
[ترجمه گوگل]او به من اطمینان شخصی داد که خودرو سالم است
[ترجمه ترگمان]به من اطمینان داد که ماشین در امان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He would like an assurance that other forces will not move into the territory that his forces vacate.
[ترجمه گوگل]او می‌خواهد اطمینان حاصل شود که نیروهای دیگر به سرزمینی که نیروهایش تخلیه می‌کنند حرکت نخواهند کرد
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد اطمینان حاصل کند که نیروهای دیگر وارد منطقه نخواهند شد تا نیروهای او تخلیه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have full assurance of his honsety.
[ترجمه گوگل]من از صداقت او اطمینان کامل دارم
[ترجمه ترگمان]من اطمینان کامل از honsety او دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She shows remarkable assurance on stage for one so young.
[ترجمه گوگل]او اطمینان قابل توجهی را روی صحنه برای یک جوان بسیار نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او تضمین قابل توجهی را روی صحنه برای یک مرد جوان نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He will have been pleased by Marshal Yazov's assurance of the armed forces' loyalty.
[ترجمه گوگل]او از اطمینان مارشال یازوف از وفاداری نیروهای مسلح خرسند خواهد شد
[ترجمه ترگمان]از اطمینان کلانتر و اطمینان از نیروهای مسلح، راضی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In conversation she exudes wit and self - assurance .
[ترجمه گوگل]او در گفتگو از شوخ طبعی و اعتماد به نفس بیرون می زند
[ترجمه ترگمان]در میان گفتگو، با اطمینان و اعتماد به نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He gave an assurance that the work would be completed by Wednesday.
[ترجمه گوگل]وی اطمینان داد که کار تا چهارشنبه به پایان خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]او اطمینان داد که این کار تا چهارشنبه تکمیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We now have a firm assurance of support from the government.
[ترجمه گوگل]اکنون ما از حمایت دولت اطمینان قاطع داریم
[ترجمه ترگمان]اکنون ما یک تضمین محکم برای حمایت از دولت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They accepted his assurance that patients would be treated as soon as possible.
[ترجمه گوگل]آنها اطمینان او را پذیرفتند که بیماران در اسرع وقت درمان خواهند شد
[ترجمه ترگمان]آن ها این اطمینان را پذیرفتند که بیماران تا آنجا که ممکن است درمان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Masur led the orchestra with assurance.
[ترجمه گوگل]ماسور با اطمینان ارکستر را رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]Masur ارکستر را با اطمینان هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرفتاری (اسم)
scrape, ado, involvement, plight, entanglement, captivity, hitch, assurance, constraint, mire, drawing, snarl, encumbrance, nodus, tanglement

اطمینان (اسم)
persuasion, certainty, surety, affiance, confidence, assurance, trust, security, certitude, fideism

گستاخی (اسم)
impertinence, arrogance, insolence, assurance, hubris, audacity, effrontery, presumption, impudence, cheekiness, petulance, gall, indecency, bronze, flippancy, cockiness, petulancy

خود رایی (اسم)
self-sufficiency, despotism, arrogance, assumption, confidence, assurance, contrariness, conceit, self-confidence, bighead, headstrongness, self-assertion, self-assurance, high-handedness, overconfidence, self-will

خود سری (اسم)
self-sufficiency, arrogance, assumption, confidence, assurance, contrariness, disobedience, conceit, self-confidence, bighead, waywardness, fearlessness, headstrongness, barefacedness, hardihood, self-assertion, self-assurance, pertinacity, high-handedness, intrepidity, naughtiness, overconfidence, self-will

تعهد (اسم)
assumption, mandate, assurance, commitment, guarantee, obligation, warranty, onus, committal

تضمین (اسم)
seal, assurance, security, embodiment, warranty, guaranty, collateral

بیمه (اسم)
assurance, insurance

ضمانت (اسم)
assurance, security, bond, guarantee, warranty, guaranty, bail, pledge, sponsorship

قید (اسم)
qualification, trouble, assurance, stipulation, bond, provision, shackle, clog, fetter, tie, constraint, reservation, rocker, hamper, bridle, manacle, care for, encumbrance, modality, proviso

پشت گرمی (اسم)
encouragement, support, assurance

خاطرجمعی (اسم)
certain, assurance

وثیقه (اسم)
surety, earnest, gage, gauge, assurance, security, guarantee, guaranty, pledge, caution, premium, pawn, hostage

گروی (اسم)
assurance

دلگرمی (اسم)
encouragement, assurance, reliance, morale

تخصصی

[صنعت] تضمین، اطمینان، تعهد، اعتماد
[حقوق] بیمه عمر، اطمینان، تضمین، وثیقه
[ریاضیات] اطمینان
[] حمایت، حمایت کردن

انگلیسی به انگلیسی

• promise, pledge; confidence, security
if you give someone an assurance about something, you say that it is definitely true or will definitely happen, in order to make them less worried.
if you do something with assurance, you do it with confidence and certainty.
assurance is also insurance that provides for events which are certain to happen, such as death.

پیشنهاد کاربران

گواهی اطمینان
گواهی کیفیت
1. تضمین
2. اطمینان خاطر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : assure
✅️ اسم ( noun ) : assurance
✅️ صفت ( adjective ) : assured
✅️ قید ( adverb ) : assuredly
خاطر جمعی یا اطمینان خاطر
اطمینان داشتن
assurance ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: حصول اطمینان
تعریف: مطمئن شدن از کفایت الزامات امنیتی
assurance: بیمه ( عمر )
insurance:بیمه ( مالی )
تضمین ، بیمه
اطمینان بخشی

بپرس