appreciation

/əˌpriʃiˈeɪʃn̩//əˌpriːʃiˈeɪʃn̩/

معنی: تقدیر، قدردانی، فهم، درک قدر یا بهای چیزی
معانی دیگر: سپاسگزاری، امتنان، تشکر، (ارزش یا قیمت) ترقی، افزایش، بالا رفتن (در مقابل depreciation)، ارزیابی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: expression of thanks.
مترادف: acknowledgment, gratefulness, gratitude, thanks
متضاد: ingratitude
مشابه: thanksgiving

- She bought her secretary some flowers to show her appreciation.
[ترجمه Ayli] او برای منشی اش برای نشان دادن نهایت قدردانی اش گل خرید.
|
[ترجمه ........] او برای منشی اش گل خرید تا ارزش او را نشان بدهد .
|
[ترجمه tommo] او برای منشی اش گل خرید تا از او قدر دانی کند.
|
[ترجمه گوگل] او برای منشی اش چند گل خرید تا قدردانی اش را نشان دهد
[ترجمه ترگمان] او برای منشی خود مقداری گل خرید تا قدردانی خود را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of judging worth or quality, or the capacity for so judging.
مترادف: appraisal, discernment, evaluation
مشابه: admiration, assessment, credit, esteem, estimation, knowledge, sensibility, understanding, wisdom

(3) تعریف: a rise in monetary value.
مشابه: increase, pain

جمله های نمونه

1. the appreciation in the price of stocks
ترقی بهای سهام

2. a full appreciation of the risks involved
ارزیابی کامل مخاطرات مربوطه

3. they expressed their appreciation
آنان (مراتب) امتنان خود را ابراز داشتند.

4. his speech revealed an appreciation of shakespeare's works
نطق او گویای تبحر او در آثار شکسپیر بود.

5. this gift is a token of our appreciation for your services
این هدیه نشانه ای از سپاسگزاری ما از خدمات شما است.

6. She shows little or no appreciation of good music.
[ترجمه گوگل]او قدردانی کمی از موسیقی خوب نشان می دهد یا اصلاً قدردانی نمی کند
[ترجمه ترگمان]او هیچ علاقه ای به موسیقی خوب نشان نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please accept this small token of my appreciation.
[ترجمه گوگل]لطفا این نشانه کوچک قدردانی من را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا این نشان کوچک قدردانی من را بپذیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She shows little appreciation of good music.
[ترجمه گوگل]او قدردانی کمی از موسیقی خوب نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او درک کمی از موسیقی خوب را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An appreciation of their own people, it is difficult to be happy.
[ترجمه گوگل]قدردانی از مردم خودشان، سخت است که شاد باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها از مردم خود قدردانی می کنند، شاد بودن دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Appreciation of works of art is bound to be dominated by a particular kind of interest.
[ترجمه گوگل]قدردانی از آثار هنری مسلماً تحت سلطه نوع خاصی از علاقه است
[ترجمه ترگمان]قدردانی از آثار هنری منوط به نوعی علاقه خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have now developed an appreciation of poetry.
[ترجمه گوگل]من اکنون قدردانی از شعر دارم
[ترجمه ترگمان]من در حال حاضر قدردانی از شعر را توسعه داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Children rarely show any appreciation of/for what their parents do for them.
[ترجمه گوگل]کودکان به ندرت از کاری که والدینشان برای آنها انجام می دهند قدردانی می کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان به ندرت از آنچه والدینشان برای آن ها انجام می دهند قدردانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have a stronger appreciation of the importance of economic incentives.
[ترجمه گوگل]آنها درک قوی تری از اهمیت انگیزه های اقتصادی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها درک قوی تری از اهمیت مشوق های اقتصادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I had no appreciation of the problems they faced.
[ترجمه گوگل]من هیچ قدردانی از مشکلات آنها نداشتم
[ترجمه ترگمان]من از مشکلاتی که آن ها با آن ها روبرو بودند قدردانی نکرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The chairman asked me to express our appreciation of all your hard work.
[ترجمه گوگل]رئیس از من خواست که از همه زحمات شما قدردانی کنم
[ترجمه ترگمان]رئیس از من خواست که قدردانی خود از تمام کاره ای سخت شما را بیان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. These flowers are a token of my appreciation of/for all your help.
[ترجمه گوگل]این گلها نشانی از قدردانی / برای کمک شما هستند
[ترجمه ترگمان]این گل ها نشانه قدردانی من از \/ برای تمام کمک های شما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The crowd murmured in appreciation.
[ترجمه گوگل]جمعیت به نشانه قدردانی زمزمه کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت با قدردانی زمزمه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

قدردانی (اسم)
appreciation

فهم (اسم)
understanding, consciousness, intelligence, insight, apprehension, appreciation, realization, comprehension, grasp, conception, uptake

درک قدر یا بهای چیزی (اسم)
appreciation

تخصصی

[نساجی] قیمت گذاری - برآورد - تخمین - ترقی قیمت
[ریاضیات] تقویت ارزش پول، افزایش قیمت دارایی

انگلیسی به انگلیسی

• esteem, high regard; increase in value
appreciation of something is recognition and enjoyment of its good qualities.
if you show your appreciation for something that someone has done for you, you express your gratitude for it.
an appreciation of a situation, problem, or difficulty, is an understanding of it or of what it involves.
an appreciation of someone such as an artist is a discussion and evaluation of their work.
appreciation in the value of something is the increase in its value over a period of time.

پیشنهاد کاربران

افزایش قیمت
رضایت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : appreciate
✅️ اسم ( noun ) : appreciation
✅️ صفت ( adjective ) : appreciative / appreciable
✅️ قید ( adverb ) : appreciatively / appreciably
music appreciation classes چی میه دوستان . کلاسهای پیشرفت در موسیقی؟ کلاسهای گرامیداشت موسیقی؟
بزرگداشت
سپاسگزاری
تحسین
قدردانی، قدرشناسی
درک
متن یا سخنرانی انتقادی یا قضاوتی
There are no words to show my appreciation.
مفهومش اینه
نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم.
appreciation ( اقتصاد )
واژه مصوب: افزایش ارزش
تعریف: بالا رفتن ارزش یک دارایی یا کالا یا پول در طول زمان
قدردانی ؛ افزایش ( بها )
# The crowd cheered in appreciation
# These flowers are a token of my appreciation for all your help
# The appreciation in the price of stocks
# There has been little appreciation in the value of property recently
قدردانی
ارج نهادن
لذتی که ناشی از فهم، درک و اگاهی از موضوعی هست.
تسلط ( شناخت و علم بالا در یک زمینه خاص )
recognition and enjoyment of the good qualities of someone or something.
شناخت و لذت بردن از خصوصیات خوب کسی یا چیزی
"I smiled in appreciation"
از روی قدردانی ، لبخند زدم . 😊
1 - ذوق، با ذوق
اون هیچ ذوقی برای اپرا نداره
He doesn't share my appreciation for opera
اون با ذوق به صحنه خیره شده بود.
She gazed in appreciation at the scene
2 - اطلاع، آگاهی
...
[مشاهده متن کامل]

من هیچ اطلاعی از مشکلی که اونا باهاش مواجه بودن نداشتم
I had no appreciation of the problems they faced
3 - تشکر، قدردانی
لطفا این هدیه رو به عنوان قدردانی از تمام اون کارهایی که واسه ما کردین بپذیرین
Please accept this gift in appreciation of all you've done for us
4 - افزایش قیمت یک ملک یا دارایی
an appreciation in the value of the house

فهم، درک، شناخت، پی بردن
درک. آگاهی. تشکر
It helps children to develop an appreciation of poetry and literature.
Appreciation for diveres ideas
فهمیدن ایدهای مختلف
قدر یا بهای چیزی یا کاری را دانستن
تشکر
درک
ارزیابی
قدر دانی
سپاس
شناخت، درک
تمتع
برآورد، ارزیابی
افزایش بهای دارایی ( عکس مفهوم استهلاک )
حس خوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس