aperture

/ˈæpərt͡ʃər//ˈæpət͡ʃə/

معنی: روزنه، دهانه، گشادگی، سوراخ، دهانه یا سوراخ
معانی دیگر: گشودگی، (در دوربین عکاسی و تلسکوپ و غیره) منفذ (که نور از آن عبور می کند)، قطر این منفذ، دریچه، دیافراگم، دهانه یا سورا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: apertural (adj.), apertured (adj.)
(1) تعریف: a narrow opening, such as a hole, crack, gap, or slit.
مترادف: crack, opening, slit
مشابه: air hole, chink, cleft, eye, eyehole, eyelet, gap, hole, orifice, outlet, peephole, pore, spiracle, vent

- An aperture in the wall allowed us to peek into the room.
[ترجمه گوگل] دیافراگم در دیوار به ما اجازه می داد به اتاق نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان] یک دیافراگم در دیوار به ما اجازه داد تا نگاهی به داخل اتاق بیندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an opening, often adjustable, that controls the amount of light reaching the lens on a camera or other optical instrument.
مشابه: eye, filter, opening, stop

جمله های نمونه

1. aperture lens
عدسی دهانه

2. pour a drop of oil in the aperture of the (wheel's) hub
یک قطره روغن در روزنه ی توپی چرخ بچکان.

3. The camera adjusts the lens aperture and shutter speed automatically.
[ترجمه گوگل]دوربین دیافراگم لنز و سرعت شاتر را به طور خودکار تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]دوربین دیافراگم لنز و سرعت شاتر را به طور خودکار تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Binoculars of this aperture are very expensive.
[ترجمه گوگل]دوربین های دوچشمی این دیافراگم بسیار گران هستند
[ترجمه ترگمان]binoculars این دیافراگم بسیار گران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The soldier fired the rifle through a narrow aperture in a pile of sandbags.
[ترجمه گوگل]سرباز تفنگ را از یک روزنه باریک در انبوهی از کیسه های شن شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]سرباز تفنگ را از طریق یک روزنه باریک در میان کیسه های شنی پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For flash photography, set the aperture at f.
[ترجمه گوگل]برای عکاسی با فلاش، دیافراگم را روی f تنظیم کنید
[ترجمه ترگمان]برای عکاسی فلاش، دیافراگم را در f تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Into this aperture a droplet of mercury was poured.
[ترجمه گوگل]در این روزنه یک قطره جیوه ریخته شد
[ترجمه ترگمان]در این دیافراگم یک قطره از جیوه ریخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This was a covering curtain with a central aperture which left the arena open to the sky.
[ترجمه گوگل]این یک پرده پوشاننده با دیافراگم مرکزی بود که عرصه را به سمت آسمان باز می کرد
[ترجمه ترگمان]این یک پرده پوششی با یک دیافراگم مرکزی بود که عرصه را به سمت آسمان باز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What aperture are you using?
[ترجمه گوگل]از چه دیافراگمی استفاده می کنید؟
[ترجمه ترگمان]کدام دیافراگم را استفاده می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Binoculars of this aperture cost a great deal of money.
[ترجمه گوگل]دوچشمی این دیافراگم هزینه زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]این دیافراگم مقدار زیادی از پول را هزینه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I had to get the aperture right.
[ترجمه گوگل]باید دیافراگم را درست می گرفتم
[ترجمه ترگمان]باید سوراخ رو درست می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Presumably there was a glazed aperture in the back to illuminate the upper deck.
[ترجمه گوگل]احتمالاً یک دیافراگم لعاب در پشت وجود داشت تا عرشه بالایی را روشن کند
[ترجمه ترگمان]احتمالا یک دریچه شیشه ای در عقب برای روشن کردن عرشه بالایی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a sort of aperture she saw a white baby hanging upside down from a nail of light.
[ترجمه گوگل]در یک نوع دیافراگم، او یک نوزاد سفید رنگ را دید که وارونه از یک میخ نورانی آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]در یک نوع دیافراگم، یک کودک سفید را دید که وارونه آویزان بود و از میخ نور آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lightning flickered in the ragged aperture where the ground-floor staircase door had been.
[ترجمه گوگل]رعد و برق در دریچه پارگی که درب راه پله طبقه همکف قرار داشت می لرزید
[ترجمه ترگمان]رعد و برق در سوراخ ناصاف زمین، جایی که در طبقه همکف بود، سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روزنه (اسم)
scuttle, hatch, aperture, orifice, window, hole, pore, outlet, clearance, loophole, peephole, peep, casement, slit, fossa, eyelet, foramen, ostium

دهانه (اسم)
eye, throat, mouthpiece, aperture, mouth, opening, spout, outfall, bridle, jet, embouchure, ostiole

گشادگی (اسم)
aperture

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

دهانه یا سوراخ (اسم)
aperture

تخصصی

[سینما] دهنه / روزنه - دهانه نوری عدسی - عدسی جمع کننده - دهانه (عدسی ) - دهانه - دریچه - دریچه دیافراگم
[عمران و معماری] روزنه - شکاف
[برق و الکترونیک] دهانه شکاف یا روزانه ای که الکترون ها، نور، امواج رادیویی یا سایر تابش ها از ان عبور می کنند . در یک لامپ کاتدی، دهانه ی تفنگ الکترونی اندازه ی بایکه ی الکترونی را تعیین می کند . دهانه ی دوربین تلویزیونی، قطر موثر عدسی ای است که مقدار نور وارد شده به لامپ دوربین را کنترل می کند . ابعاد دهنی شیپوره یا بازتابنده ی سهموی در آنتن ریز موج نیز مشخص کننده ی دهانه ی آن است . - دهانه، روزنه، شکاف
[زمین شناسی] گشایش ،روزنه دید،شکاف دید،دهانه یا سوراخ ،روزنه ،گشادگی دهانه ای به نسبت بزرگ بر روی آخرین حجره تشکیل شده صدفی از روزن بران(فرامینفرها)
[ریاضیات] روزنه، شکاف، سوراخ
[معدن] چشمه سرند (دانه بندی) - بازشدگی (مکانیک سنگ)

انگلیسی به انگلیسی

• opening; circular hole that controls the amount of light entering a camera
an aperture is a very narrow hole or gap.

پیشنهاد کاربران

لنز دوربین ( عکاسی ، . . . . . . )
aperture ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: دهانه 1
تعریف: ابزاری نوری برای تنظیم نور ورودی به سامانۀ نوری
( عکاسی ) دیافراگم

بپرس