announcer

/əˈnaʊnsər//əˈnaʊnsə/

معنی: سخنگو، گوینده، اعلان کننده
معانی دیگر: رنجه داشتن، رنج دادن، اذیت کردن، آزار دادن، (رادیو و تلویزیون) گوینده، اعلام کننده، آگهساز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who announces.

(2) تعریف: a person on radio or television who presents programs or reads advertisements.
مشابه: reporter

جمله های نمونه

1. her husband is a radio announcer
شوهرش گوینده ی رادیو است.

2. This is your favorite announcer signing off for tonight.
[ترجمه گوگل]این گوینده مورد علاقه شماست که برای امشب امضا می کند
[ترجمه ترگمان]این گزارشگر مورد علاقه توئه که امشب امضا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The radio announcer said it was nine o'clock.
[ترجمه گوگل]گوینده رادیو گفت ساعت نه بود
[ترجمه ترگمان]گوینده رادیو گفت که ساعت نه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The announcer read out the names of the players before the game began.
[ترجمه گوگل]گوینده قبل از شروع بازی اسامی بازیکنان را خواند
[ترجمه ترگمان]گوینده قبل از شروع بازی اسامی بازیکنان را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is recognized to be a qualified announcer.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک گوینده واجد شرایط شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک گوینده شایسته شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the television screen we see the announcer holding up a cereal box with the name WAKE---UPS in big letters.
[ترجمه گوگل]در صفحه تلویزیون، گوینده را می بینیم که جعبه غلاتی را با حروف بزرگ به نام WAKE ---UPS در دست گرفته است
[ترجمه ترگمان]در صفحه تلویزیون، گوینده یک جعبه غلات با نام WAKE - - UPS را در نامه های بزرگ مشاهده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The announcer gave out that the 3:30 train to Manchester would start from Platform
[ترجمه گوگل]گوینده اعلام کرد که قطار ساعت 3:30 به منچستر از سکو شروع می شود
[ترجمه ترگمان]گوینده خبر داد که قطار ساعت ۳: ۳۰ به منچستر از سکو شروع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The station announcer warned us that the train was running late.
[ترجمه گوگل]گوینده ایستگاه به ما هشدار داد که قطار دیر در حال حرکت است
[ترجمه ترگمان]گوینده ایستگاه به ما هشدار داد که قطار دیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The announcer was reading out the football results.
[ترجمه گوگل]گوینده در حال خواندن نتایج فوتبال بود
[ترجمه ترگمان]گوینده نتایج فوتبال را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A television announcer with a well-bred voice was reading the news.
[ترجمه گوگل]یک گوینده تلویزیون با صدایی خوش اخلاق مشغول خواندن اخبار بود
[ترجمه ترگمان]گوینده اخبار گوینده اخبار را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The announcer apologised for the delay.
[ترجمه گوگل]گوینده بابت تاخیر عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]گوینده از این تاخیر عذرخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The announcer informed viewers that programmes would be running late.
[ترجمه گوگل]گوینده به بینندگان اطلاع داد که برنامه ها دیر اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]گوینده به بینندگان اطلاع داد که برنامه ها دیر اجرا خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jon Miller, a regular-season Orioles announcer working hard to tone down his emotions, became quite nearly comatose.
[ترجمه گوگل]جان میلر، گوینده فصل معمولی Orioles که سخت تلاش می‌کرد تا احساسات خود را کاهش دهد، تقریباً به کما رفت
[ترجمه ترگمان]جان میلر، یک گوینده منظم Orioles که برای بیان احساسات خود سخت کار می کرد، تقریبا در اغما به سر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jess, though, is openly bawling even before the announcer calls her name.
[ترجمه گوگل]جس، با این حال، حتی قبل از اینکه گوینده نام او را صدا بزند، آشکارا غر می‌زند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She explains how she started as an announcer, then turned to the technical side.
[ترجمه گوگل]او توضیح می دهد که چگونه به عنوان یک گوینده شروع کرد، سپس به سمت فنی رفت
[ترجمه ترگمان]او توضیح می دهد که چگونه به عنوان یک گوینده کار خود را آغاز کرد و سپس به سمت فنی برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخنگو (اسم)
announcer, speaker, broadcaster, narrator, talker, spokesman, newsreader, newscaster, mouthpiece, elocutionist, spieler, newsperson, prolocutor, talking head

گوینده (اسم)
announcer, speaker, teller, broadcaster, narrator, talker

اعلان کننده (اسم)
announcer

تخصصی

[سینما] اعلام کننده / برنامه گو

انگلیسی به انگلیسی

• emcee, master of ceremonies; one who notifies
an announcer is someone who introduces programmes on radio or television.

پیشنهاد کاربران

سخنگو، گوینده، مجری
someone who introduces programmes or reads the news on the television or radio
مجری
I'm a TV announcer

بپرس