annihilation

/əˌnaɪəˈleɪʃn̩//əˌnaɪəˈleɪʃn̩/

معنی: نا بودی
معانی دیگر: نابودی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of destroying completely, or an instance or state of being completely destroyed.

- During the dictator's reign, the people witnessed the annihilation of their freedoms.
[ترجمه گوگل] در دوران دیکتاتور، مردم شاهد نابودی آزادی های خود بودند
[ترجمه ترگمان] در دوران حکومت دیکتاتور، مردم شاهد نابودی آزادی خود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The tornado nearly caused the annihilation of the small town.
[ترجمه گوگل] گردباد تقریباً باعث نابودی شهر کوچک شد
[ترجمه ترگمان] گردباد تقریبا باعث نابودی شهر کوچک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The vaccine made possible the annihilation of smallpox.
[ترجمه بهزاد آزاد] منهدم کردن انهدام و تباهی
|
[ترجمه گوگل] این واکسن نابودی آبله را ممکن کرد
[ترجمه ترگمان] این واکسن موجب نابودی بیماری آبله شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of abolishing or making null.

- the annihilation of slavery
[ترجمه گوگل] نابودی برده داری
[ترجمه ترگمان] نابودی برده داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. on the verge of annihilation
در آستانه ی نابودی

2. people were afraid of the possibility of global annihilation
مردم از امکان نابودی جهان واهمه داشتند.

3. the result of that action was the complete annihilation of the labor party
نتیجه ی آن عمل بی اثرسازی کامل حزب کارگر بود.

4. During the Cold War the threat of nuclear annihilation was always on people's minds.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ سرد، تهدید نابودی هسته ای همیشه در ذهن مردم بود
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ سرد، تهدید نابودی هسته ای همیشه در ذهن مردم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were to surrender immediately or face total annihilation.
[ترجمه گوگل]آنها باید فورا تسلیم می شدند یا با نابودی کامل روبرو می شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید فورا تسلیم شوند یا با نابودی کامل مواجه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ememy was warned to capitulate or face annihilation.
[ترجمه گوگل]به دشمن هشدار داده شد که تسلیم شود یا با نابودی روبرو شود
[ترجمه ترگمان]The به تسلیم هشدار داده شد یا با نابودی مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their daughter was saving the planet from complete annihilation.
[ترجمه گوگل]دختر آنها سیاره را از نابودی کامل نجات می داد
[ترجمه ترگمان]دخترشان این سیاره را از نابودی کامل نجات داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Through cannibalism the invisible terror of annihilation emerges into the visible world.
[ترجمه گوگل]از طریق آدمخواری، وحشت نامرئی نابودی در جهان مرئی ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]از این طریق، وحشت نامرئی نابودی در جهان مشهود پدیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Zodiac was within fifty yards of annihilation.
[ترجمه گوگل]زودیاک در پنجاه یاردی نابودی بود
[ترجمه ترگمان]The در پنجاه یاردی نابودی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the observed absence of such annihilation radiation we can conclude that our galaxy is made entirely of particles rather than antiparticles.
[ترجمه گوگل]از فقدان مشاهده شده چنین تشعشعات نابودی می توان نتیجه گرفت که کهکشان ما به جای پادذره، به طور کامل از ذرات ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]از عدم وجود چنین تشعشعات انهدام، ما می توانیم نتیجه بگیریم که کهکشان ما به جای antiparticles به طور کامل از ذرات ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A photomagnetic positronium annihilation model was proposed to explain the experimental facts.
[ترجمه گوگل]یک مدل نابودی پوزیترونیوم فوتومغناطیسی برای توضیح حقایق تجربی پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]مدل نابودی photomagnetic positronium برای توضیح حقایق تجربی پیشنهاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Annihilation can create gamma - rays or even new particle - antiparticle pairs.
[ترجمه گوگل]نابودی می تواند پرتوهای گاما و یا حتی جفت های جدید ذره- پادذره ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]Annihilation می توانند اشعه های گاما یا حتی pairs ذره جدید را ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It meant an annihilation of the Will, a release from individuated existence from the prison of being oneself and dissolution into the all-embracing bliss of nothingness.
[ترجمه گوگل]این به معنای نابودی اراده، رهایی از وجود فردی از زندان خود بودن و انحلال در سعادت فراگیر نیستی بود
[ترجمه ترگمان]این به معنای نابودی ویل بود، یک رهایی از وجود individuated از زندان بودن، از زندان بودن، و در میان سعادت کامل نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fifth, encirclement of large, but annihilation of small numbers.
[ترجمه گوگل]پنجم، احاطه کردن اعداد بزرگ، اما نابودی اعداد کوچک
[ترجمه ترگمان]پنجم، encirclement بزرگ، اما نابودی تعداد قلیلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Magnetized water samples were measured by the positron annihilation lifetime spectrometer.
[ترجمه گوگل]نمونه های آب مغناطیسی شده توسط طیف سنج نابودی پوزیترون اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]نمونه های آب magnetized توسط طیف سنجی lifetime عمر positron اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نابودی (اسم)
ruin, extirpation, naught, liquidation, annihilation, extermination, inexistence, inexistency, smash-up

تخصصی

[شیمی] نابودی
[ریاضیات] صفر سازی، باطل سازی، فنا، نیستی

انگلیسی به انگلیسی

• destruction, ruin; extinction, extermination

پیشنهاد کاربران

نابودی، انهدام
تارومار کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : annihilate
✅️ اسم ( noun ) : annihilation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
فنا
نابودی، ازبین بردن
نابودسازی، انهدام، تارومارسازی

بپرس