ambit

/ˈæmbɪt//ˈæmbɪt/

معنی: پیرامون، حوزه، حدود، وسعت، محوطه
معانی دیگر: پیرامرز، برد، قلمرو، محیط، دورتادور

جمله های نمونه

1. outside the ambit of ordinary events
خارج از حوزه ی اتفاقات روزمره

2. Her case falls within the ambit of moral law.
[ترجمه گوگل]پرونده او در محدوده قانون اخلاقی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]پرونده او در چارچوب قانون اخلاقی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This case falls clearly within the ambit of the 1994 act.
[ترجمه گوگل]این مورد به وضوح در محدوده قانون 1994 قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این پرونده به وضوح در چارچوب قانون ۱۹۹۴ اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now it is within the Tyneside ambit.
[ترجمه گوگل]اکنون در محدوده Tyneside قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اکنون در درون the ambit قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Justice entailed bringing all relations within the ambit of divine order.
[ترجمه گوگل]عدالت مستلزم قرار دادن همه روابط در محدوده نظم الهی است
[ترجمه ترگمان]عدالت، همه روابط را با نظم الاهی ترتیب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What the legitimate ambit of a certain power actually is will necessarily be a value judgment.
[ترجمه گوگل]آنچه در واقع دامنه مشروع یک قدرت خاص است، لزوماً یک قضاوت ارزشی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]آنچه the قانونی یک قدرت خاص در واقع لزوما یک قضاوت ارزش خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The second question, the proper ambit of the provocation defence, is more troublesome.
[ترجمه گوگل]سوال دوم، یعنی محدوده مناسب دفاع تحریک آمیز، دردسرسازتر است
[ترجمه ترگمان]سوال دوم، توجیه درست دفاع تحریک، بیش از پیش اسباب دردسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ambit of the duty must depend on the circumstances, especially the respective positions of those involved.
[ترجمه گوگل]دامنه این وظیفه باید به شرایط، به ویژه موقعیت های مربوطه افراد درگیر بستگی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]The وظیفه باید به شرایط، به خصوص موقعیت های مربوط به افراد درگیر، بستگی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first class is of wider ambit than the second and exists only during the period of employment.
[ترجمه گوگل]طبقه اول دامنه وسیع تری نسبت به طبقه دوم دارد و فقط در دوره اشتغال وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کلاس اول بزرگ تر از ثانیه است و تنها در طول دوره اشتغال وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Restaurants, cafes and public houses are outside the ambit of that class of use and planning permission is therefore required.
[ترجمه گوگل]رستوران ها، کافه ها و خانه های عمومی خارج از محدوده آن طبقه استفاده هستند و بنابراین مجوز برنامه ریزی لازم است
[ترجمه ترگمان]رستوران ها، کافه ها و خانه های عمومی خارج از ambit هستند که از آن استفاده می کنند و مجوز برنامه ریزی لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ambit of this appears very wide.
[ترجمه گوگل]دامنه این امر بسیار گسترده به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]The این صحنه بسیار عریض به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ambit of this discretion will now be reviewed in more detail.
[ترجمه گوگل]دامنه این اختیار اکنون با جزئیات بیشتری بررسی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]استفاده از این اختیار در حال حاضر با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This case falls clearly within the ambit of the 2001 act.
[ترجمه گوگل]این مورد به وضوح در محدوده قانون 2001 قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این پرونده به وضوح در چارچوب قانون ۲۰۰۱ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Traceless education is the supreme ambit of education. True love, tolerance and wisdom are the virtues that all educators should bear.
[ترجمه گوگل]آموزش بدون ردیابی بالاترین هدف آموزش است عشق واقعی، بردباری و خرد فضیلتی است که همه مربیان باید متحمل شوند
[ترجمه ترگمان]تعلیم و تربیت traceless، بالاترین میزان آموزش و پرورش است عشق واقعی، تحمل و خرد، virtues هستند که همه مربیان باید تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thus, coming out from the ambit of business concerns, this issue has become an inevitable topic to think upon in general.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بیرون آمدن از محدوده نگرانی های تجاری، این موضوع به یک موضوع اجتناب ناپذیر برای فکر کردن به طور کلی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، بیرون آمدن از نگرانی های مربوط به نگرانی های تجاری، این موضوع به یک موضوع اجتناب ناپذیر برای تفکر عمومی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیرامون (اسم)
perimeter, circumference, ambit, periphery, environs, skirt, apis, outline

حوزه (اسم)
extent, range, circle, area, ambit, sphere, domain, realm, scope, precinct, apanage, appanage, zone, district, department, compass

حدود (اسم)
limit, range, run, ambit, periphery, precinct, scantling, gamut, verge, tether, module, purview

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

محوطه (اسم)
close, run, lot, compound, ambit, precinct, enclosure, square, haw, garth

تخصصی

[سینما] دوره
[حقوق] قلمرو، حدود، حوزه (صلاحیت یا اختیار)
[ریاضیات] حدود، پیرامون، محوطه، حوزه

انگلیسی به انگلیسی

• circumference, limit, sphere, field
the ambit of something is its range or extent; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ambit
در شمول، در حیطه، در احاطه
They believe that all the outstanding issues should fall within the ambit of the talks
اونا معتقد بودن همه این امور باید در داخل مذاکرات گنجانده شود

بپرس