aggregation

/ˌæɡrɪˈɡeɪʃn̩//ˌæɡrɪˈɡeɪʃn̩/

معنی: توده، تراکم، انبوه، تجمع، اجتماع، گرد امدگی
معانی دیگر: گردآمدگی، بر افزودگی، انبوهش، (اشخاص یا اشیا) مجموعه ی مرکب از اجزای مشخص، برافزوده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of collecting or being collected into a whole or mass.
مشابه: accumulation, collection, conglomeration

- The aggregation of the extensive property of the deceased took some time.
[ترجمه گوگل] تجمیع اموال گسترده متوفی مدتی طول کشید
[ترجمه ترگمان] تجمع اموال گسترده متوفی، مدتی طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Aggregation of the data may show us different results.
[ترجمه گوگل] تجمیع داده ها ممکن است نتایج متفاوتی را به ما نشان دهد
[ترجمه ترگمان] تجمع داده ها ممکن است نتایج متفاوتی به ما نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The aggregation of the individual language departments was opposed by many of the faculty.
[ترجمه گوگل] تجمع گروه های زبان فردی با مخالفت بسیاری از اعضای هیئت علمی مواجه شد
[ترجمه ترگمان] تجمع بخش های زبان منفرد توسط بسیاری از اعضای هیات علمی مورد مخالفت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a collection or mass of individual persons, things, or substances.
مشابه: accumulation, agglomerate, band, conglomeration, mass

- The beach community had never seen such an aggregation of whales before.
[ترجمه Hamed] ساحل نشینان، هرگز چنین تجمعی از وال ها را ندیده بودند.
|
[ترجمه گوگل] جامعه ساحلی هرگز چنین تجمعی از نهنگ ها را ندیده بود
[ترجمه ترگمان] جامعه ساحلی هرگز چنین انبوه وال ها را ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the aggregation of a country's military aircraft.
[ترجمه گوگل]تجمیع هواپیماهای نظامی یک کشور
[ترجمه ترگمان]محل تجمع هواپیماهای نظامی کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The aggregation can not be used sensibly as a predictor.
[ترجمه گوگل]تجمع را نمی توان به طور معقول به عنوان یک پیش بینی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این تراکم را نمی توان به عنوان یک پیش بینی کننده مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Aggregation results in mixed or compound Poisson distributions which can not be fitted by standard methods.
[ترجمه گوگل]تجمع منجر به توزیع پواسون مخلوط یا مرکب می شود که با روش های استاندارد قابل برازش نیست
[ترجمه ترگمان]تجمع نتایج در توزیع پواسون ترکیبی و مرکب را ارائه می دهد که نمی توان آن ها را با روش های استاندارد نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Spontaneous platelet aggregation Several studies have attempted to assess whether there is evidence of increased circulating platelet aggregates in diabetic subjects.
[ترجمه گوگل]تجمع خودبخودی پلاکتی مطالعات متعددی تلاش کرده اند تا بررسی کنند که آیا شواهدی از افزایش تجمع پلاکتی در گردش در افراد دیابتی وجود دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]تجمیع پلاکت Spontaneous چندین مطالعه تلاش کرده اند تا بررسی کنند که آیا شواهدی دالبر تجمع سلول های circulating در subjects دیابتی وجود دارد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Studies of in vitro aggregation in diabetics date from the late sixties and early seventies.
[ترجمه گوگل]مطالعات تجمع آزمایشگاهی در بیماران دیابتی از اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]مطالعات مربوط به تجمع در آزمایشگاه در بیماران دیابتی از اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Earth not only grew by aggregation from a cloud of particles, but by collisions with other cosmic matter.
[ترجمه گوگل]زمین نه تنها با تجمع ابری از ذرات، بلکه در اثر برخورد با دیگر مواد کیهانی رشد کرد
[ترجمه ترگمان]زمین نه تنها براثر تجمع توده های ذرات بلکه با برخورد با اجسام کیهانی دیگر رشد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This simplification is achieved through the aggregation of attainment target assessments into profile components, and into results on each subject.
[ترجمه گوگل]این ساده‌سازی از طریق تجمیع ارزیابی‌های هدف دستیابی در مؤلفه‌های نمایه و نتایج در مورد هر موضوع به دست می‌آید
[ترجمه ترگمان]این ساده سازی از طریق تجمیع ارزیابی های هدف دستیابی به مولفه های پروفایل و در نتیجه در هر سوژه به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Note that this aggregation applies whether or not the parent prepares consolidated financial statements.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که این تجمیع چه در تهیه صورتهای مالی تلفیقی توسط شرکت مادر یا نه اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که این تجمع اعمال می شود که آیا پدر یا مادر صورت های مالی را آماده می کند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inhibitors of prostaglandins also inhibit the increased platelet aggregation, which is present in the early phases of migraine.
[ترجمه گوگل]مهارکننده های پروستاگلاندین ها همچنین از افزایش تجمع پلاکتی که در مراحل اولیه میگرن وجود دارد، جلوگیری می کنند
[ترجمه ترگمان]مهار کننده های بازدارنده همچنین از تجمع سلول های افزایش یافته، که در فازه ای اولیه میگرن وجود دارند، جلوگیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Interest aggregation is the transformation of all these political needs and wants into a smaller number of coherent alternatives.
[ترجمه گوگل]تجمیع بهره، تبدیل همه این نیازها و خواسته های سیاسی به تعداد کمتری از گزینه های منسجم است
[ترجمه ترگمان]ادغام سود تبدیل تمام این نیازها و خواسته های سیاسی است و به تعداد کمتری از گزینه های منسجم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some problems of aggregation remain for the relative deprivation perspective, but the examination of groups works well for the mobilization perspective.
[ترجمه گوگل]برخی از مشکلات تجمیع برای دیدگاه محرومیت نسبی باقی می ماند، اما بررسی گروه ها برای دیدگاه بسیج به خوبی جواب می دهد
[ترجمه ترگمان]برخی مشکلات تجمع برای دیدگاه محرومیت نسبی باقی می مانند، اما بررسی گروه ها به خوبی برای دیدگاه بسیج عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nevertheless, eating disorders do show a familial aggregation.
[ترجمه گوگل]با این وجود، اختلالات خوردن یک تجمع خانوادگی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، اختلالات خوردن، تجمع خانوادگی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I had been providing food to keep this aggregation here.
[ترجمه گوگل]من برای نگه داشتن این مجموعه در اینجا غذا تهیه می کردم
[ترجمه ترگمان]من برای نگه داشتن این تجمع در اینجا غذا فراهم کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore they need only be made at a higher level of aggregation and should highlight potential peaks and troughs.
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها فقط باید در سطح بالاتری از تجمع ساخته شوند و باید قله ها و فرورفتگی های بالقوه را برجسته کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها تنها باید در سطح بالاتر از تراکم ساخته شوند و باید قله های بالقوه و troughs را برجسته کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The administration became the channel of political communication and interest aggregation in the absence of parties and politicians.
[ترجمه گوگل]دولت در غیاب احزاب و سیاستمداران به کانال ارتباط سیاسی و تجمیع منافع تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]دولت تبدیل به کانال ارتباطی سیاسی و تجمع علاقه در غیاب احزاب و سیاستمداران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

تراکم (اسم)
compression, aggregate, agglomeration, density, congestion, aggregation, congeries

انبوه (اسم)
mass, heap, aggregation, clump, bike, congeries, riffraff, tump

تجمع (اسم)
association, aggregation

اجتماع (اسم)
union, muster, collection, assemblage, meeting, aggregation, community, commonwealth, society, assembly, crowd, commonweal, milieu, turn-out

گرد امدگی (اسم)
aggregation

تخصصی

[حسابداری] تجمع
[علوم دامی] تراکم، توده
[کامپیوتر] تراکم ؛ تجمع.
[زمین شناسی] گردآمدگی فرآیندی است که باعث تجمع ذرات بسیار ریز خاکستر آتشفشانی یا غبار زبانه های آتشفشانی در آتمسفر شده و باعث تشکیل ذرات بزرگتری می شود فرآیندی از گروهبندی دادههای مشخص (خصوصیتها و یا دادههای فضایی). مجموعه دادههای مجتمع نسبت به مجموعه دادههای ورودی تعداد کمتری عناصر
[بهداشت] انبوهش
[صنعت] اجتماع
[نساجی] انباشتگی - تجمع - گردهمایی - پیوستگی ذرات کلوئیدی به یکدیگر در محلول
[ریاضیات] اجتماع، مجموع، توده، مجتمع، انبوهش، تجمع
[معدن] تجمع (عمومی فرآوری)
[خاک شناسی] تشکیل خاکدانه
[پلیمر] انبوهش، تجمع، انباشته شدن
[آمار] انبوهش، تجمع
[آب و خاک] خاکدانه سازی

انگلیسی به انگلیسی

• collection, mass; process of collecting or gathering

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : aggregate
✅️ اسم ( noun ) : aggregate / aggregation / aggregator
✅️ صفت ( adjective ) : aggregate
✅️ قید ( adverb ) : _
گاهی به معنای � وخامت � است
مهندسی برق: توربین معادل یک مزرعه بادی
aggregation ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: انبوهش
تعریف: [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند جمع آوری و گردآوری و هم گذاری داده ها از دو یا چند منبع|||[شیمی، مهندسی بسپار]‏ شکل گیری گروهی از قطرات یا ذرات یا حباب ها یا مولکول ها در کنار هم |||[علوم جَوّ] 1. فرایند ترکیب ویژگی های مختلف سطحی مناطق ناهمگون مجاور به صورت مقدار میانگین منطقه‏ای 2. انباشته شدن بلورهای برف براثر برخورد آنها به یکدیگر در ‏هنگام سقوط و تشکیل پَرک های برف
...
[مشاهده متن کامل]

تجمیع = ساخت یک مجموع از ترکیب اعداد ( یا چیز ها )
هوالشافی
به معنی تجمع و چسبندگی پلاکتی می باشد واین عامل بسیار خطرناک بوده وباعث ایجاد لخته های خونی وسکته های قلبی و مغزی می شود عواملی که مانع از این چسبندگی می شوند عبارتند از :
سروتونین ، آسپرین ، خرمالو.
انبوهش دانه ها یخی ( در تشکیل برف )
تجمع یا به هم چسبیدن ذرات یا خوشه ها
گرد کردن، جمع زدن، تجمیع
انبوهه گی - انباشتگی ( بویژه در زمینه تراکم داده ها و اطلاعات ) - فشردگی و تراکم

بپرس