advisor

/ædˈvaɪzər//ædˈvaɪzə/

معنی: مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون
معانی دیگر: رایزن، مشاور، راهنما، رهنمون

جمله های نمونه

1. advisor or advis¨er, n.
رایزن،اندرزگر،مشاور،ناصح

2. i attended the meeting in the capacity of an advisor
در گردهمایی به عنوان رایزن حضور یافتم.

3. He was asked to act as an advisor on the project.
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد تا به عنوان مشاور در این پروژه عمل کند
[ترجمه ترگمان]از او خواسته شد تا به عنوان مشاور این پروژه عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do you have a financial advisor?
[ترجمه گوگل]آیا مشاور مالی دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما یک مشاور مالی دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The community advisor gave us a caravan to live in.
[ترجمه گوگل]مشاور جامعه کاروانی به ما داد تا در آن زندگی کنیم
[ترجمه ترگمان]مشاور اجتماعی به ما یک کاروان داد تا در آن زندگی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was extremely protective of his role as advisor.
[ترجمه گوگل]او از نقش خود به عنوان مشاور بسیار محافظت می کرد
[ترجمه ترگمان]او به شدت از نقش خود به عنوان مشاور حمایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The duke was the king's most trusted advisor.
[ترجمه گوگل]دوک مورد اعتمادترین مشاور پادشاه بود
[ترجمه ترگمان]دوک بیشتر مشاور مورد اعتماد پادشاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Appeldoorn will continue to act as an advisor to the management board and will oversee the integration of Arcade into Wegener.
[ترجمه گوگل]Appeldoorn به عنوان مشاور هیئت مدیره ادامه خواهد داد و بر ادغام Arcade در Wegener نظارت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Appeldoorn به عمل به عنوان مشاور هیات مدیره مدیریت ادامه خواهد داد و بر ادغام Arcade در Wegener نظارت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If your advisor is also selling financial products, you may get biased advice.
[ترجمه گوگل]اگر مشاور شما نیز محصولات مالی می فروشد، ممکن است مشاوره مغرضانه دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]اگر مشاور شما هم محصولات مالی می فروشد، ممکن است نصیحت مغرضانه ای داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Content Advisor, which provides a way to bar kids from unsavory Web sites.
[ترجمه گوگل]Content Advisor، که راهی برای جلوگیری از ورود بچه‌ها به وب‌سایت‌های ناخوشایند ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]مشاور محتوا، که راهی برای منع کودکان از وب سایت های ناخوشایند فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do not leave your advisor or reviewer guessing as to your intentions.
[ترجمه گوگل]مشاور یا بازبین خود را در مورد اهداف شما حدس نزنید
[ترجمه ترگمان]مشاور و مشورتی خود را با قصد و نیت پاک نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Government appointed a special advisor to report upon possible solutions for community care and this report was published in early 198
[ترجمه گوگل]دولت مشاور ویژه ای را برای گزارش راه حل های احتمالی برای مراقبت از جامعه منصوب کرد و این گزارش در اوایل سال 198 منتشر شد
[ترجمه ترگمان]دولت مشاور ویژه را برای گزارش راه حل های احتمالی برای مراقبت های اجتماعی منصوب کرد و این گزارش در اوایل دهه ۱۹۸ به چاپ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Oag pays tribute to Yoyo Nakajima, senior trade advisor in Glasgow.
[ترجمه گوگل]اواگ به یویو ناکاجیما، مشاور ارشد تجاری در گلاسکو ادای احترام می کند
[ترجمه ترگمان]Oag به to Nakajima، مشاور ارشد تجارت در گلاسکو ادای احترام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Communications between a person and his legal advisor have absolute privilege which can only be waived by the client.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین شخص و مشاور حقوقی وی دارای امتیاز مطلق است که فقط مشتری می تواند از آن چشم پوشی کند
[ترجمه ترگمان]ارتباطات بین فردی و مشاور قانونی او امتیاز مطلق دارند که تنها می تواند توسط مشتری نادیده گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشاور (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, solicitor

رایزن (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, councillor

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

رهنمون (اسم)
adviser, advisor, guideline

تخصصی

[نساجی] مشاور

انگلیسی به انگلیسی

• one who provides guidance, one who gives advice

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅️ فعل ( verb ) : advise
✅️ اسم ( noun ) : advice / advisement / advisability / adviser / advisor / advisory
✅️ صفت ( adjective ) : advisable / advisory
✅️ قید ( adverb ) : advisedly
مشاور
ناصح در متون ترجمه شده اسلامی
مترادف counselor ( مشاور )

بپرس