accountability

/əˈkaʊntəˌbɪləti//əˌkaʊntəˈbɪləti/

معنی: جوابگویی، مسئولیت
معانی دیگر: جوابگویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being accountable.

- There is no one to complain to about the problem because there is no accountability in that department.
[ترجمه یاسین] کسی نیست که به این مشکل رسیدگی کند چون در آن بخش هیچ جوابگویی وجود ندارد
|
[ترجمه علی جادری] کسی نیست که به او شکایت برد , چون در آن بخش کسی پاسخگو نیست .
|
[ترجمه احمد] هیچ کس در مورد این مشکل شکایت نمی کند چون کسی در آن بخش ( واحد ) پاسخگو نیست.
|
[ترجمه مهدی] هیچ کسی نیست که بشه راجع به این مشکل بهش شکایت کرد چون در آن بخش هیچ پاسخ گویی ای وجود نداره!
|
[ترجمه گوگل] هیچ کس برای شکایت در مورد مشکل وجود ندارد زیرا هیچ پاسخگویی در آن بخش وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] کسی نیست که به این مشکل شکایت کند چون در آن بخش هیچ جوابگویی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This process of centralization further weakens accountability.
[ترجمه گوگل]این فرآیند تمرکز بیشتر باعث تضعیف مسئولیت پذیری می شود
[ترجمه ترگمان]این فرآیند تمرکز بیشتر باعث تضعیف مسئولیت پذیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is a need for increased professional accountability.
[ترجمه گوگل]نیاز به افزایش مسئولیت پذیری حرفه ای وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نیاز به افزایش پاسخگویی حرفه ای وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ministerial accountability to Parliament is often cited as a stumbling block, but it is not insurmountable.
[ترجمه گوگل]پاسخگویی وزیران به پارلمان اغلب به عنوان یک مانع ذکر می شود، اما غیرقابل عبور نیست
[ترجمه ترگمان]پاسخگویی وزرا به پارلمان اغلب به عنوان یک بلوک لغزان مطرح می شود، اما این مساله برطرف نشدنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We believe that the principle of accountability in local democracy has gone out of the window under this Government.
[ترجمه گوگل]ما معتقدیم که اصل پاسخگویی در دموکراسی محلی در این دولت از پنجره خارج شده است
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم که اصل پاسخگویی در دموکراسی محلی از پنجره به زیر این دولت بیرون رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If this power has been transferred elsewhere, meaningful accountability has ceased to exist.
[ترجمه گوگل]اگر این قدرت به جای دیگری منتقل شده باشد، پاسخگویی معنادار دیگر وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اگر این قدرت به جای دیگری منتقل شده باشد، پاسخگویی معنی دار وجود نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In contrast MDC's record on equity and accountability has been less controversial.
[ترجمه گوگل]در مقابل، سابقه MDC در حقوق صاحبان سهام و پاسخگویی کمتر مورد بحث بوده است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، سابقه MDC در برابر دارایی و پاسخگویی کم تر بحث برانگیز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An element of public accountability can also be identified in the recurrent attentions of elected Members of Parliament.
[ترجمه گوگل]یک عنصر پاسخگویی عمومی را نیز می توان در توجهات مکرر اعضای منتخب پارلمان شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از عناصر پاسخگویی عمومی نیز می تواند در توجه ات متناوب اعضای انتخابی پارلمان شناسایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Clearly, one feature of accountability is the need to show that public money is being spent in publicly approved ways.
[ترجمه گوگل]واضح است که یکی از ویژگی های پاسخگویی نیاز به نشان دادن این است که پول عمومی به روش های مورد تایید عمومی خرج می شود
[ترجمه ترگمان]واضح است که یکی از ویژگی های پاسخگویی، نیاز به نشان دادن این است که پول مردم به طرق عمومی مورد تایید قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Process accountability - accountability for following proper procedures.
[ترجمه گوگل]پاسخگویی فرآیند - پاسخگویی برای پیروی از رویه های مناسب
[ترجمه ترگمان]پاسخگویی فرآیند - پاسخگویی برای رونده ای درست زیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jobs also discourage accountability, because they reward people not for getting the necessary work done but for doing their jobs.
[ترجمه گوگل]مشاغل همچنین مسئولیت پذیری را دلسرد می کنند، زیرا به افراد نه برای انجام کارهای ضروری بلکه برای انجام کارهایشان پاداش می دهند
[ترجمه ترگمان]جابز هم چنین پاسخگویی را دلسرد می کند، زیرا آن ها به مردم پاداش می دهند که کار لازم را انجام ندهند، بلکه برای انجام کار خود پاداش می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Allen Ginsberg gave us permission, and demanded accountability.
[ترجمه گوگل]آلن گینزبرگ به ما اجازه داد و خواستار پاسخگویی شد
[ترجمه ترگمان]آلن Ginsberg به ما اجازه داد و خواستار پاسخگویی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There have emerged alternative views of what accountability entails, involving different answers to both the substance and form of the account.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های جایگزینی درباره آنچه مسئولیت‌پذیری مستلزم آن است، پدیدار شده‌اند که شامل پاسخ‌های متفاوتی هم به ماهیت و هم به شکل حساب می‌شود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های دیگری در مورد این که چه پاسخگویی مستلزم جواب های مختلف به ماده و شکل حساب است، مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They had to achieve managerial recognition that accountability to colleagues in the team was important alongside accountability to individual agencies.
[ترجمه گوگل]آنها باید به شناخت مدیریتی دست می یافتند که پاسخگویی به همکاران در تیم در کنار پاسخگویی به سازمان های فردی مهم است
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به رسمیت شناختن مدیریتی دست یابند که پاسخگویی به همکاران در تیم در کنار پاسخگویی به آژانس های فردی مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Accountability is, therefore, of considerable importance.
[ترجمه گوگل]بنابراین مسئولیت پذیری از اهمیت قابل توجهی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پاسخگویی اهمیت قابل توجهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A system of indirect control and accountability is thereby established over the directors as those responsible for the management of the company.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب یک سیستم کنترل غیرمستقیم و پاسخگویی بر مدیران به عنوان کسانی که مسئولیت مدیریت شرکت را بر عهده دارند ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]یک سیستم کنترل غیر مستقیم و پاسخگویی به وسیله مدیران عامل برای مدیریت شرکت ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جوابگویی (اسم)
accountability, response, amenability, responsibility

مسئولیت (اسم)
post, accountability, responsibility, liability, charge, burden, office, load, trust

تخصصی

[حسابداری] حسابدهی یا پاسخگوئی -
[ریاضیات] حسابرسی، حسابدهی، پاسخگویی، ذیحسابی، مسئولیت، جوابگویی

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being accountable, responsibility

پیشنهاد کاربران

مسئولیت، پاسخ گویی، جواب گویی، جواب دهی
ذیحسابی
پاسخگویی، مسئولیت
مسولیت حسابدهی/پاسخگویی ( درحسابرسی )
مسئولیت پاسخگویی ( نقل از دکتر باباجانی )
accountability ( مدیریت )
واژه مصوب: پاسخگویی
تعریف: التزام فرد یا سازمان به پذیرش مسئولیت و توضیح و توجیه عملکرد به شکل شفاف
قابلیت اعتماد
جواب پس دادن، پاسخ گو بودن
مسئولیت پذیری
پاسخگویی
مسئولیت خواهی
حسابدهی
پاسخ دهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس