گوناگونی

/gunAguni/

معنی انگلیسی:
catholicity, diversity, variation, variety

لغت نامه دهخدا

گوناگونی. ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی گوناگون. لونالونی. اختلاف. تنوع. || اقسام و انواع. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۲ - مختلف بودن انواع و اقسام داشتن .

فرهنگ عمید

گوناگون بودن.

دانشنامه آزاد فارسی

گوناگونی (variation)
در زیست شناسی، تفاوت بین افراد یک گونه. در جمعیت دارای توان تولیدمثل جنسی دیده می شود. گوناگونی ها ممکن است گاه مشاهده نشدنی و گاه مشاهده پذیر باشند و جنبه های بسیاری از موجودات زنده را دربر می گیرند. معمولاً گوناگونی در اندازه، رفتار، زیست شیمی یا رنگ به چشم می آید. علت گوناگونی ممکن است ژنتیکی، محیطی، یا معمولاً، نتیجۀ ترکیب این دو عامل باشد. برخی از گوناگونی ها خصوصیات وراثتی تغییریافته به سبب اثر محیط اند. منشأ گوناگونی ها را نوترکیبی مواد ژنتیکی در هنگام تشکیل گامت ها و نیز به شکل نادرتر ناشی از جهش می دانند. گروه های خونی انسان نمونۀ گوناگونی وراثتی اند. تغییر موجود زنده براثر ازدست رفتن بخشی از بدن براثر زخم نمونۀ گوناگونی متأثر از محیط است و تغییرات تفاوت طول قامت به احتمال ناشی از گوناگونی وراثتی و محیطی اش، بدین صورت که خصوصیت بلند یا کوتاه بودن به ارث می رسند، ولی در دسترس بودن غذا در محیط میزان طول قامت را تعیین می کند.

جدول کلمات

تنوع

مترادف ها

manifold (اسم)
گوناگونی

diversity (اسم)
تفاوت، تنوع، گوناگونی

variety (اسم)
نوع، تنوع، گوناگونی، واریته، جورواجور

variegation (اسم)
گوناگونی، چند رنگ، اختلاف رنگ

فارسی به عربی

انبوب متفرع , تشکیلة

پیشنهاد کاربران

بپرس