کابیله


معنی انگلیسی:
mortar

لغت نامه دهخدا

کابیله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) هاون باشد. ( صحاح الفرس ). هاون بود. ( سه نسخه از لغت فرس ) ( اوبهی ). هاون چوبین بود. ( فرهنگ اسدی چ پاول هرن ) :
خایگان تو چو کابیله شده ست
رنگ او چون کون پاتیله شده ست.
طیان.
ولی اگر کابیله هم بمعنی هاون آمده باشد، در این بیت طیان ( که شاهد منحصر آن است و اول دفعه هم در فرهنگ مشهور بفرهنگ اسدی آن را مثال قرار داده اند ) کابیله بمعنی هاون آمدن غریب است چه تشبیه خایه به هاون در جوانی و پیری ، صحت و مرض ، گرماو سرما تصور شدنی نیست و من گمان میکنم در شعر طیان کلمه ای شبیه به «گانیله » مخفف «گاونیله » مانند «گاواره » و امثال آن بوده و مؤلف فرهنگ اسدی چنانکه در جاهای متعدد دیگر کتاب خود - بغلط حدس زده ، کابیله خوانده و معنی هاون بدان داده است و اﷲ اعلم و «گاونیله » پوزه بزرگ دارد و همان است که فرانسویان آن را نیلگو گویند. ولی طبق حاشیه لغت فرس نسخه نخجوانی
جایگاه تو چو کابیله شده است. کابیله بمعنی هاون درست است. و جایگاه بمعنی اِست و نشیمن است. || هرچیز که درآن غله بکوبند عموماً و داروکوب عطاران را گویند که هاون سنگی باشد خصوصاً و به عربی مهراس خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). داروکوب را گویند. ( جهانگیری ). و رجوع به داروکوب شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - هاون : [ خایگان ( جایگاه ) تو چو کابیله شدست رنگ او چون کون پاتیله شدست ] . ( طیان ) ۲ - هر چیز که در آن غله کوبند ( عموما ) . ۳ - هاون سنگی که عطاران در آن دار و کوبند دارکوب .
هاون باشد

فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) هاون ، هاون چوبین .

فرهنگ عمید

هاون سنگی یا فلزی، هاون.

دانشنامه عمومی

کابیله[ ۱] [ ۲] هاون مسطحی است که برای کوبیدن و آماده کردن دانه غلات استفاده می شود. سنگی که در مشت قرار می گیرد و با آن بر روی کابیله می کوبند دانه کوب نام دارد. در آمریکای مرکزی معمولاً زنان از کابیله برای خرد کردن دانه های ذرت و درست کردن تورتیلا استفاده می کردند. هاون های مشابه با کابیله در سراسر جهان ازجمله در چین نیز استفاده دارند.
کابیله معمولاً بسته به منطقه، از سنگ های آتشفشانی سخت یا سنگ آهک که نرم تر است ساخته می شود. در زبان سرخ پوستان ناهوآتل به کابیله métlatl می گویند که این واژه در انگلیسی به صورت metate در آمده است.
عکس کابیلهعکس کابیله
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

هاون

پیشنهاد کاربران

جایگان و خایگان هردو میتواند درست باشد
کوبش خایگان مشهور است
جایگان تو چو کابیله شده ست
رنگ او چون کون پاتیله شده ست
کابیله گویه دیگری از کوباله و کوبانه و کوبینه است که هم ظرف کوفتن است و هم اله کوباندن

جایگان و نه جایگاه و خایگان
جایگان تو چو کابیله شده ست
رنگ او چون کون پاتیله شده ست
دو کتاب لغت فرس و صحاح الفرس پیش از قرن هشتند و لغت را به معنی قدیمش گرفته اند که برای گویه های گوناگون کلمات یک زبان میگفتند
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا غاوشنگ و گاوچنگ یا مزه سور = شور - رنگ سرخ و سور - شهر و شار - بهتر و بختر و برتر به - قالین گلیم اگرچه اندکی فرق دارند
برای همین گمان میکنم با قابلبه و قابلمه از یک ریشه باشند و البته قاب فارسی است کاپ و کپ دهن کمچه و کوچک قپ همه از یک ریشه اند
امروز تعریفی دیگر از لغت شده اما تا پیش از حمله مغول لغت معنای دیگری داشت که اسدی طوسی در لغت فرس دقیقا ان را در نظر داشته لغت به معنی لغزیدن و جابجا شدن است یا لغزیدن زبان روی دندان و یا لغیدن واژه در زبان و اختلاف در گویش یک واژه در یک زبان هست برای همین اسدی نام نوشته اش را لغت فرس نهاده و گویش واژگان خراسان را با واژگان اذربایجان می سنجند مثال میزنم تا مفهوم شود
سرخ و سهر و سیر و سور و رخچ و رخش و سوریک در زبان یک قوم یک معنی میدهند و هر واژه نسبت به واژه دیگرش لغت است -
برای همین نامش لغتتهای پارسیان است ( و البته واژگان سغدی و خوارزمی و اذربایجانی و بلوچ و گیلک و کرمانج همه چگونگی گفتارشان سند درستی و پارسی بودنش است و لغت فرس معنایش گوناگونگی و چگونگی واژگان نزد پارسیان است برای همین لوچ و لخت و لوت هرسه در شعر فصیح امده - و لَخت و لت ونیز تخت و کَت ونیز چشم و چم و چمش همه در نوشته های فارسی پیشا ترکی فراوان است
جزیله و جزک به معنی چربی کوچک نیست و هر کاف و یل برای کوچکی نیست این واژه همان است که واژه جزغاله هم ازش گرفته شده و البته دو معنی مختلف دارد

کلید درک کابیله لغت لری کاگیله یا کاکیله است که آسیا ( دندان آسیا ) میباشد و هنوز در لری بکار میرود به نظرم ارتباطی که بین کاو و کابیله میدانستم در گذشته درست نیست .
کابیله شاید از کاو به معنای توخالی باشد به این ترتیب هر چیز تو خالی میشود مثل هاون و اوول و ایل پسوند کوچک کردن است مثلا در لری چزیله به معنای چربی جزغاله ی کوچک است و میدانیم در بختیاری چز همان دنبه ی گوسفند است .
مهراس
هاون

بپرس