ناخن

/nAxon/

معنی انگلیسی:
fingernail, (finger -) nail, talon

لغت نامه دهخدا

ناخن. [ خ ُ ] ( اِ ) ناخون. هندی باستان ، نخا ( ناخن انسان ، ناخن حیوانات ). پهلوی ، ناخون . افغانی ، نوک . بلوچی ، ناخون. ناکون ، ناهون . کردی ، ناخنب [ کردی اصیل ، نینوک ]. پشتو،ناخون . ماده شاخی که درانتهای انگشتان انسان و [برخی ] جانوران میروید. ( ازحاشیه برهان چ معین ص 2089 ). سمب ستور و چنگل حیوانات درنده و طیور. جزء قرنی که میپوشاند طرف فوقانی انتهای انگشتان را و به تازی ظفر گویند. ( ناظم الاطباء ). ماده شاخی است که بر پشت انگشتان دست و پای انسان و بعضی از حیوانات و چنگال پرندگان میروید. ( فرهنگ نظام ). مؤلف انجمن آرا و به نقل از او مؤلف آنندراج آرند: و اصل آن ناخون است زیرا که در تمامی اعضا و اجزای آدمی و حیوانات خون نفوذ دارد و در این جزء از بدن اصلاً خون نیست مگر آنجا که بگوشت چسبیده و پیوسته است و اتصال گوشت و ناخن مثل شده است ، لهذا یکی از استادان قدیم گفته :
تو چنانی مرا به جان و به دل
ای نگارین که گوشت با ناخون.
( از آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). در پهلوی ، ناخن ، در اوستا، نخ ، و در سنسکریت ، نکهه ( نخ ) بوده. اصل معنیش بی سوراخ [ است ]، چه در ناخن مسامات نیست و ریشه آن کهن ، به معنی کندن است ، پس ناخن و کندن از یک ریشه است. ( فرهنگ نظام ). ظفر. ( دهار ). خلب. ( منتهی الارب ). پنجه. چنگال :
ناخنت زنخدان ترا کرد شیار
گوئی که همی زنخ بخارد بشخار.
عماره.
فرو برد ناخن دو دیده بکند
برآورد بالا درآتش فکند.
فردوسی.
بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همی کرد چاک.
فردوسی.
فرو هشته از گوش او گوشوار
بناخن بر ازلاله کرده نگار.
فردوسی.
برگ بنفشه چون بن ناخن شده کبود
در دست شیرخواره به سرمای زمهریر.
منوچهری.
دهقان در بوستان همی بخرامد
تا ببرد جانشان بناخن و چنگال.
منوچهری.
ملک از ناخن همی جدا خواهی کرد
دردت کند ایدوست خطا خواهی کرد.
احمد برمک ( از فرهنگ اسدی ص 297 ).
رخسار ترا ناخن این چرخ شکنجد
تا چندلب لعل دلارام شکنجی.
ناصرخسرو.
ناخن ز دست حرص به خرسندی
چون نشکنی و پست نپیرائی ؟
ناصرخسرو.
چو تیغ ناخنی بر لوح مینا
چو شست ماهئی در بحر اخضر.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ناخون، استخوان نازک روی سرانگشت دست وپا
( اسم ) ماده شاخی که انتهای فوقانی انگشتان ( دست وپای ) انسان و جانوران را می پوشاند : [ در پاسیدن موی و ناخن و دندان خلاف است .] جمع : ناخنها ناخنان . یا ترکیبات اسمی : ناخن آفتاب . اشعه آفتاب : چشم سهیل و ناخنه ناخن آفتاب و نی کاتش و قند او دهدبانی و باد یاوری . ( خاقانی ) یاناخن پریان . نوعی صدف که شبیه بناخن و بسیار خوشبوی است اظفارالطیب ناخن خوش ناخن دیو . یا ناخن خامه . نوک قلم . یا ناخن خوش . یا ناخن دیو . یا ناخن روز . آفتاب خورشید. یا ناخنی . ( بایائ نکره و وحدت ) باندازه یک ناخن ذره ای اندکی : باغ پنداری لشکرگه میراست که نیست ناخنی خالی ازمطرد و منجوق و علم . ( فرخی ) یاترکیبات فعلی : ناخن باز کردن . ناخن گرفتن :[ سیم موی سرو ناخن باز کردن .] یا ناخن بجگر شکستن . تصرف کردن در مزاج . اثر کردن . یاناخن به ( بر در ) دل زدن ( شکستن ) . ۱ - تصرف درمزاج کردن . ۲ - صدمه زدن آسیب رساندن . یاناخن بدندان گرفتن ( ماندن ) . ۱ - حسرت خوردن . ۲ - متحیرماندن . یا ناخن بر یکدیگر زدن .میان دو کس تولید جنگ کردن . یا ناخن بسنگ آمدن . امری ناملایم پیش آمدن . یا ناخن بند کردن . ۱ - چیزی را از کسی با اصرار و خواهش و تمنا گرفتن تیغ زدن . ۲ - بچیزکمی دست یافتن . ۳ - علاقه بهم رساندن . ۴ - دخل و تصرف کردن تاثیر کردن .

فرهنگ معین

(خُ یا خَ ) [ په . ] (اِ. ) مادة شاخی که انتهای فوقانی انگشتان دست وپای انسان و بعضی از جانوران را می پوشاند.

فرهنگ عمید

استخوان نازک روی سرانگشت دست و پا.
* ناخن به دندان ماندن: [قدیمی، مجاز] انگشت به دهان ماندن، از فرط حیرت انگشت به دهان گرفتن: بدیشان از غنیمت داد چندان / که خلقی ماند از آن ناخن به دندان (نزاری: لغت نامه: ناخن به دندان ماندن ).
* ناخن زدن: (مصدر متعدی )
۱. چیزی را با ناخن خراشیدن.
۲. (مصدر لازم ) [مجاز] دوبه هم زنی.
* ناخن کشیدن: = * ناخن زدن

واژه نامه بختیاریکا

نِخُو

دانشنامه عمومی

ناخُن بخشی از دستگاه پوششی انسان است که فاقد عصب یا خون رسانی است. بخش های دیگر این دستگاه پوست، مو و غشاء مخاطی هستند.
صفحات حفاظتی که ناخن نامیده می شوند، انتهای انگشتان دست و انگشتان پا را می پوشانند. ناخن ها اساساً از کراتین که یک پروتئین درشت مولکول در مو و پوست است، تشکیل شده اند.
جدا از جاذبه آرایشی، ناخن ها وظایف دیگری نیز بعهده دارند از جمله کمک به بلند کردن اجسام با ایجاد تکیه گاه برای بافت انگشتان یا دست کاری اجسام و از همه مهم تر آن که ناخن ها سلامت عمومی بدن را بازتاب می دهند.
ناخن هایی که به راحتی می شکنند و ترک می خورند از مشکلات احتمالی تغذیه ای خبر می دهند. کمبود ویتامین A و کلسیم باعث خشکی و ورقه ورقه شدن پوست می شود. کمبود پروتئین، فولیک اسید، ویتامین B که برای رشد سلول ها و احیای سلول های مرده ضروری است و کمبود ویتامین C موجب افتادن ناخن ها می شود. کمبود پروتئین باعث ایجاد راه راه های سفید بر روی ناخن ها می شود. یک نوع کمبود اسید ممکن است باعث ترک خوردن و دو نیم شدن ناخن ها شود.
ناخن ها از داربست ( ماتریکس ) که زیر یک چین پوستی به نام پوستک ( کوتیکول ) قرار دارد و از ماهک ( لانولا ) که منطقه ای هلالی شکل در قاعده ناخن است، رشد می کنند.
مشهودترین قسمت ناخن، صفحه آن است. این قسمت بر روی بستر ناخن که یک ناحیه غنی از رگ های خونی است قرار گرفته است.
افراد به دلایل مختلفی کاشت ناخن انجام می دهند؛ برخی صرفاً برای زیبایی و برخی دیگر به دلیل مشکلات ناخن های شان و برای پوشاندن ناخن هایی که به گفته خودشان رنگ و روی زیبایی ندارد انواع کاشت را تجربه می کنند. پالت طراحی کاشت ناخن استفاده از این ناخنها برای افرادی ناخن های ضعیف و شکننده دارند و همچنین افرادی که عادت به جویدن ناخن دارند بسیار مناسب است. چون مانع آن ها می شود. در اندازه های گوناگون و رنگ های طبیعی متنوع.
برای عمل کاشت ناخن موارد زیادی را باید رعایت کرد ابزار کاشت ناخن و مواد کاشت ناخن را باید شناخت و زیر نظر متخصص این کار را انجام داد.
ناخن ها فاش کننده بیماری ها
• شکل ناخن ها: ناخن های منحنی و قوزدار احتمال وجود بیماری های ریوی، کبدی و حتی سرطان را افشا می کنند. البته ناخن برخی افراد به طور ژنتیکی به این شکل است. بهتر است هر گونه تغییری در شکل ناخن ها را جدی بگیرید و به پزشک مراجعه کنید تا خیالتان راحت شود.
• جدا شدن ناخن از بستر آن: برخی از بیماری ها باعث جدا شدن ناخن از پوست میشود. عفونت های قارچی و بیماری پسوریازیس و یا فرو رفتن تیغ یا هر جسم نوک تیزی که موجب هوا رفتن زیر ناخن شود باعث جدا شدن ناخن از پوست می شود.
• شکنندگی ناخن ها: اگر ناخن هایتان به سرعت میشکنند ممکن است به علت عفونت های قارچی باشد. کمبود ویتامین، وارد شدن آسیب های مداوم به ناخن ها، جویدن ناخن ها و . . . باعث شکنندگی زودرس ناخن ها می شود.
• خونریزی رگه ای ناخن ها: گاهی به دلیل ضربه های شدید که به ناخن وارد میشود رگ های ناخن پاره می شود و ناخن حالت خون مرده و کبود می شود.
• ناخن های سرد و رنگ پریده: ضعف عروق در ناحیه نوک انگشت ها، سردی و رنگ پریدگی ناخن ها می تواند نشان از آسیب به سرخرگ ها ( آرتریوپاتی ) ، نارسایی قلبی یا ریوی باشد.
• مقاومت ناخن ها: ناخن های ضعیف، نرم یا شکننده می توانند نشان دهنده کمبود مواد مغذی بدن به ویژه آهن باشد.
• رنگ ناخن ها: ناخن های سفید امکان وجود بیماری های گوارشی، ریوی یا لنفوم ( نوعی سرطان خون ) را نشان می دهند.
عکس ناخنعکس ناخنعکس ناخن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ناخُن (nail)
در زیست شناسی، بخش سخت، مسطح، و انحناپذیر انگشتان نخستیان، نظیر انسان ها، میمون ها، و میمون های بی دم. ناخن ها از کراتین تشکیل شده اند.

جدول کلمات

ظفر

مترادف ها

claw (اسم)
پنجه، چنگال، چنگ، ناخن، سرپنجه جانوران، سر چنگ

nail (اسم)
چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم

fingernail (اسم)
ناخن

talon (اسم)
پنجه، چنگال، ناخن، پاشنه، پاشنه پا

unguis (اسم)
ناخن

فارسی به عربی

مخلب , مسمار

پیشنهاد کاربران

ناخن ساده و شیک
منظور از ۲۴ناخن؛ اصطلاحی است در بختیاری به منظور نشان دادن اینکه فردی دهن لق نیست و بند را به آب نمی دهد و حرف یا رازی که در سینه دارد را افشا نمی کند. هرگاه کسی بخواهد به دیگری اطمینان بدهد که دهنش چفت
...
[مشاهده متن کامل]
و بست لازم را دارد میگوید ( خیالت راحت اگر۲۴ناخن هایم را هم بکشند حرفی نمی زنم ) اما آدمی که تنها ۲۰ناخن در انگشتان دست و پا دارد و اون چهار تای دیگر از کجا آمده؟ در واقع تعداد دنده های قفسه سینه آدمی ۲۴ تا هست که دو جفت ۱۲تایی در طرفین سینه هست و منظور از ۲۴ ناخن همین تعداد دنده های سینه هستش چون در قرون وسطی خصوصا در بریتانیا مجازات و شکنجه ای برای دشمنان مرسوم بوده و به کار می برده اند که زنده زنده۲۴ دنده سینه ی طرف را می کشیدن و از جای در می آوردند تا به شکل یه تیوب پنچر شده در می اومد بسیار دردناک و فجیع. مراد از اینکه یه نفر بگوید اگر ۲۴ ناخن هایم را هم بکشند چیزی نمی گویم همین است. ( شهریار بابادی نیاکان )

واژه ناخن
معادل ابجد 701
تعداد حروف 4
تلفظ nāxon
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: nāxun] ‹ناخون› ( زیست شناسی )
مختصات ( خُ یا خَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی nAxon
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
کردی جنوبی: ناخۊن Nāx�n، نۊخان N�xān
کردی جنوبی: ناخۊن
nayl
ناخن میشه جزئی بدن که در اون خون وجود نداره
نا خون به معنی بدون خون است جزعی از بدن که در آن خون وجود ندارد .
در زبان اچمی نِچُن
( در گویش مردم شهر سیریز ) نازه است
نا + خون = ناخون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس