منوچهری

/manuCehri/

معنی انگلیسی:
a persian poet

لغت نامه دهخدا

منوچهری. [ م َ چ ِ ] ( اِخ ) ابوالنجم احمدبن قوص بن احمد منوچهر دامغانی ، از جمله شعرای طراز اول ایران در نیمه اول قرن پنجم هجری قمری است. اسم و نسب او چنانکه در بیت ذیل آورده همان است که گفته ایم.
بر هر کسی لطف کند و بیشتر لطف
بر احمدبن قوص احمد کند همی.
دولتشاه مولد او را بلخ دانسته لیکن او خود به مولد خویش اشاره صریح دارد آنجا که گفته است :
سوی تاج عمرانیان هم برینسان
بیامدمنوچهری دامغانی.
ولادت او ظاهراً قرن چهارم یا سالهای نخستین قرن پنجم هجری قمری اتفاق افتاده است زیرا او در اشعاری که به عهد سلطنت تخلص منوچهری به سبب انتساب شاعر است به فلک المعالی منوچهربن شمس المعالی قابوس بن وشمگیربن زیار دیلمی که از سال 403 تا سال 423 در گرگان و طبرستان سلطنت میکرده و منوچهری ظاهراً در آغاز کار در دربار او به سر می برده است.لیکن در حق این پادشاه قصیده ای در دیوان او نیست. دولتشاه در تذکرةالشعرا و هدایت در مجمعالفصحا به نقل از میرمحمدتقی کاشانی در خلاصةالافکار نوشته اند که منوچهری شاگرد ابوالفرج سگزی ، شاعر معروف اواخر قرن چهارم هجری قمری مداح ابوعلی سیمجور بوده است. ابوالفرج را استاد عنصری هم دانسته اند. قبول قول تذکره نویسان در شاگردی عنصری در خدمت ابوالفرج چندان مشکل به نظر نمی آید لیکن در تعلیم منوچهری نزد ابوالفرج سگزی تردید بسیار است. عوفی این بیت از منوچهری را:
قیصر شرابدار تو چیپال پاسبان
بیغو، رکابدار تو فغفور پرده دار.
در مدح یمین الدوله محمود دانسته است و هدایت هم نوشته است که «به خدمت محمدبن محمود مشغول بوده ، گویند در مجلس او منصب ترخانی داشته یعنی در هر وقت بی رخصت سرزده توانستی رفتن او را منعی نبود». لیکن چون خواهیم دیدکه ورود منوچهری در دربار غزنویان بعد از حدود سال 421 بوده است طبعاً بطلان سخنان مذکور آشکار میشود. از اوایل حال منوچهری اطلاعی در دست نیست جز آنکه عوفی نوشته در ایام کودکی چنان ذکی بود که هر نوع که از او در شعر امتحان کردندی بدیهه بگفتی و خاطر او به مؤاتات آن مسامحه کردی. همین حدت ذهن و ذکاء بسیار او را در عنفوان شباب به آموختن ادب عربی و حفظ اشعارشعرای بزرگ تازی گوی و احاطه بر احوال و آثار شاعران پارسی و تازی و اطلاع از علوم ادبی و دینی و طب کمک کرد و او خود به علومی که در آنها تبحر داشت اشاره صریح دارد:
من بدانم علم طب و علم دین و علم نحوبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد دامغانی شاعر نیمه اول قرن پنجم هجری ( ف. ۴۳۲ ه. ق . ) . تخلص وی بسبب انتساب او به منوچهر بن قابوس بن و شمگیر زیاریست و ظاهرا در آغاز کار بدربار او منسوب بوده است . منوچهری بر ادب عربی و اشعار شاعران عرب و بر احوال و آثار شاعران پارسی احاطه داشت و نیز بر علوم دینی و ادبی واقف بود . سلطان مسعود غزنوی که در ۴۲۶ ه.ق . از نیشابور بگرگان و مازندران لشکر کشید منوچهری را در مازندران از ری بخدمت خود خواند و او پیاده از ری بخدمت شاه در مازندران رسید و در دربار غزنوی چندان منزلت یافت که محسود اقران قرار گرفت . به اضهار علم و فضل در شعر اصرار داشت و از این رو نام بسیاری از شاعران پارسی و تازی را در اشعار خود آورده و لغات و اصطلاحات مهجور عربی را استعمال کرده است . اما هیچیک از اینها از جذابیت شعر او نکاسته است . تشبیهات وی بدیع و زیباست . وی ظاهرا مبتکر [ مسمط ] است . دیوان او مکرر بطبع رسیده است و قریب سه هزار بیت دارد .

پیشنهاد کاربران

منوچهری برگرفته شده از مینوچهره یامینوچهری به معنی خوش صورت
طایفه منوچهری در شمال غرب کرمانشاه

بپرس