مساعده

/mosA~ede/

مترادف مساعده: آرمون، بیعانه، پیش پرداخت، پیش مزد، تقاوی

برابر پارسی: پیش پرداخت

معنی انگلیسی:
advance, start, subsidy, advance (money)

فرهنگ فارسی

۳ - مبلغی پیشکی پرداختن پیش پرداخت . ۴ - ( اسم ) پولی که پیشکی پردازند پیش پرداخت .
یارمندی نمودن

فرهنگ معین

(مُ عِ دَ یا دِ ) [ ع . مساعدة ] ۱ - (اِمص . ) یاری . ۲ - پیش پرداخت .

فرهنگ عمید

پیش پرداخت.

جدول کلمات

اوانس

مترادف ها

accommodation (اسم)
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده

advance (اسم)
پیشرفت، مساعده، پیش روی، جلو بردن، پیش پرداخت، پیش قسط، سبقت، ربون

imprest (اسم)
مساعده، قرضی

advance money (اسم)
مساعده

فارسی به عربی

اسکان , تقدم

پیشنهاد کاربران

درخواست میزانی از حقوق زودتر از موعد
پیشداد
مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد. دستارا. مساعده :
ز بس حرص بخشش ، نکرده سؤال
بسائل دهد حرص او پیشداد.
عسجدی.
آوانس
کمک
آوانس، ارفاق
مزد یاری
دوستی یا خوبی
مساعده در زبان آذری " ال بورجی "

بپرس