سردرد

/sardard/

مترادف سردرد: صداع، مزاحمت، دردسر

معنی انگلیسی:
headache

لغت نامه دهخدا

سردرد. [ س َ دَ ] ( اِ مرکب ) صداع. درد سر.

فرهنگ فارسی

صداع درد سر

فرهنگ عمید

دردی که در سر پیدا شود، درد سر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سردرد از جمله الفاظی است که در فقه کاربرد دارد.
هر گونه درد کاسه سر را سردرد گویند.
کاربرد سردرد در فقه
از آن به مناسبت در باب حج نام برده‏اند.
از محرمات احرام برای مرد، پوشاندن سر است؛ لیکن بستن سر با دستمال و مانند آن به جهت سردرد اشکال ندارد؛ البته برخی، در این فرض کفاره را واجب دانسته‏اند.

دانشنامه آزاد فارسی

سردرد (headache)
درد درون جمجمه. بیشتر سردردها به سبب استرسیا فشارهای عصبی ایجاد می شوند. سردرد گاه نشانۀ بیماری مغزی یا بیماری های عمومی، ازجمله تب، است. در ۱۹۹۶، مرکز اروپایی سردرداعلام کرد که سردرد مزمن روزانه ممکن است براثر سوء مصرف مسکن ها ایجاد شود. مصرف روزانۀ مسکن ها ممکن است خود عامل سردرد باشد. (← میگرن)

مترادف ها

headache (اسم)
سردرد، درد سر

migraine (اسم)
سردرد، میگرن، مرض سر درد، حمله سر درد

فارسی به عربی

صداع

پیشنهاد کاربران

از این پیچ خوشم اومد
Spilitting headache
معنی سردرد وحشتناک
سرسام

بپرس