تفریح

/tafrih/

مترادف تفریح: بازی، پیک نیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری، گردش کردن، شادی کردن، فرحناک شدن، شادمانی کردن

برابر پارسی: خوش گذرانی، سرگرمی، شادمانی، لشتن

معنی انگلیسی:
amusement, delectation, disport, enjoyment, entertainment, fun, pastime, pleasure, recreation, relaxation, escape, diversion

لغت نامه دهخدا

تفریح. [ ت َ ] ( ع مص ) شاد کردن. ( تاج المصادربیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( آنندراج ). شادمانه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شادمان کردن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) فرح و خوشی و عیش و تماشاو تفرج و گشت و لهو و بازی. ( ناظم الاطباء ) : و بدان تنزهی و تفریحی میجستم. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

شادمانی کردن، شادمانی وخوشی
۱ - ( مصدر ) شادمانی نمودنشادی کردن . ۲ -( مصدر )شاد کردن شادمان ساختن . ۳ - ( اسم ) خوشی . ۴ - گردش . جمع : تفریحات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) شادمانی نمودن . ۲ - (مص م . ) شادمان ساختن .

فرهنگ عمید

۱. شادمانی کردن.
۲. شادمانی و خوشی.

فرهنگستان زبان و ادب

{recreation} [گردشگری و جهانگردی] سپری کردن اوقات فراغت با فعالیت های فرح بخش

واژه نامه بختیاریکا

عیشووگردی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خوش گذرانی را تفریح گویند و از آن به مناسبت در باب صلات نام برده شده است.
تفریح کردن بنفسه امری مباح است مگر آنکه با کارهای حرام در شرع مقدّس، مانند تفریح با آلات لهو قمار بازی و غیر آن توأم گردد.
از آنجا که حکم اوّلی تفریح جواز و اباحه است، سفر حتّی به قصد خوش گذرانی و شادمانی موجب قصر نماز می‏شود، مگر سفر به قصد شکار ـ در فرضی که غرض از شکار صرف تفریح باشد و نه تأمین نیاز زندگی ـ که نماز در آن تمام است.
برخی چنین سفری را از مصادیق سفر معصیت دانسته‏اند.

دانشنامه عمومی

تفریح در لغت به معنای فرح و خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و لهو و بازی می باشد. [ ۱] و در اصطلاح به اعمالی گفته می شود که توسط افراد در زمان فراغت انجام می گیرد و باعث بازگشت شخص به حال تعادل و طبیعی می شود. تفریح در واقع شامل آن دسته از فعالیت ها می شود که افراد آن ها را برای خودشان، برای شوخی، سرگرمی، برای بهبود خود یا برای اهدافی که خودشان تعیین می کرده اند انتخاب می کنند. نه به خاطر سود و منفعت ها یا اهدافی که جامعه برای ایشان تعیین می نماید. [ ۲] در واقع تفریح، همان وقت آزاد نیست؛ برای مثال بعضی مردم وقت آزاد زیادی دارند، اما نمی دانند چگونه از آن استفاده کنند و آن را تفریح تلقی می کنند. اما برای تفریح، داشتن وقت آزاد ضروری است. [ ۳]
جامعه شناسان، اوقات فراغت را به دو دسته اصلی تفریح فعالانه و منفعلانه تقسیم می کنند. این تقسیم بندی را می توان در مورد تفریح ها هم به کار برد. در تفریح فعال برای خوش گذراندن انرژی جسمی یا انرژی روانی صرف می کنیم. بعضی وقتها برای تفریحمان انرژی ذهنی می گذاریم. مثلاً وقتی کتاب می خوانیم یا نقاشی می کشیم. به هر حال تفریح های فعال همیشه با هیجان همراه هستند.
برخلاف تفریح فعال، در تفریح منفعل انرژی جسمی یا ذهنی زیادی صرف نمی کنیم. واضح ترین نمونه تفریح منفعل، تماشای تلویزیون است البته به هر حال موقع تماشای تلویزیون فعالیت ذهنی می کنیم، اما هر چه برنامه ای که تماشا می کنیم عامه پسندتر باشد، کمتر ذهن ما را درگیر می کند. در تفریح منفعلانه بیشتر از اینکه مختار باشیم، تسلیم هستیم. [ ۲]
• تفریح و زندگی فعال برای سلامتی فرد اهمیت دارد.
• تفریح و پارک ها باعث تقویت بنیاد خانواده و ایجاد جوامعی سالمتر می شود.
• تفریح هزینه های مربوط به مراقبت های پزشکی، خدمات اجتماعی و پلیس و دادگستری را کاهش می دهد.
• تفریح و گردشگاه ها مولد قوی اقتصادی به شمار می رود.
تفریح انسان را از بیماری های روانی همچون افسردگی حفظ میکند
عکس تفریح

تفریح (فیلم). تفریح ( به انگلیسی: Recreation ) فیلمی کوتاه و صامت، به نویسندگی و کارگردانی و بازی چارلی چاپلین و تولید سال ۱۹۱۴ می باشد.
چارلی بر سر دختری با مردی درگیر می شود و در این بین پای پلیس هم به میان می آید. در پایان چارلی، مرد و پلیس را به آب می اندازد و می خواهد با دختر برود اما دختر، چارلی را هل می دهد و چون چارلی هم دختر را گرفته، هر دو به آب می افتند.
• چارلی چاپلین - ولگرد
چارلز بنت - مردی در پارک
هلن کرادرز - دختری در پارک
• ادوین فریزی - پلیس
عکس تفریح (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

amusement (اسم)
گمراهی، سرگرمی، تفریح، لذت، گیجی، پذیرایی، فریب خوردگی، نمایش

break (اسم)
وقفه، تفریح، تنفس، شکاف، شکست، شکستگی، فرصت، مهلت، فرجه، انقصال، بادخور

play (اسم)
بازی، تفریح، نمایش، ورزش، نمایشنامه، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص

paseo (اسم)
گردش، باغ ملی، تفریح، تفرج

walk (اسم)
راهرو، تفریح، خیابان، سیر، گردشگاه، پیاده رو، راهروی، گردش پیاده

pastime (اسم)
سرگرمی، تفریح، ورزش، مشغولیات، کار وقت گذری

recreation (اسم)
سرگرمی، تفریح، خلق مجدد

promenade (اسم)
گردش، تفریح، تفرجگاه، سیر، گردشگاه، تفرج

diversion (اسم)
تفریح، عمل پی گم کردن، انحراف از جهتی

divertimento (اسم)
تفریح، تنوع

jaunt (اسم)
گردش، تفریح، مسافرت کوچک

recreative (صفت)
تفریح، دوباره ایجاد کننده

فارسی به عربی

استجمام , انحراف , تسلیة , مسرحیة , هبة

پیشنهاد کاربران

لَشَتن= تفریح= خوش گذرانی، سرگرمی، شادمانی، گشتیل
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده:
# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
...
[مشاهده متن کامل]

# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

تفریح
" بنام خدا "
در گویش لری کهگیلویه ( لنده ) واژه " گشتیل "
بجای تفریح مورد استفاده قرار می گیرد .
گشتیل به معنای گشت و گذار ، تفریح و تفرج می باشد.
One for the road
باعث تفریح کسی شدن/بودن
شاد کردن
سرگرمی
شادای کردن

بپرس