تجهیز

/tajhiz/

مترادف تجهیز: آراستن، آماده کردن، بسیجیدن، آماده سازی، بسیج، تدارک، تهیه بینی، مجهزسازی

برابر پارسی: آمادگی، بسیج کردن، ساز و برگ، سازوبرگ دادن

معنی انگلیسی:
equipment, mobilizing

لغت نامه دهخدا

تجهیز. [ ت َ ] ( ع مص ) دوانیدن اسب را بروی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( از غیاث اللغات )( از فرهنگ نظام ) : و لما جَهزَهُم بجهازِهِم قال َ ائتونی باَخ لکم من ابیکم. ( قرآن 59/12 ).

فرهنگ فارسی

آماده ومهیاکردن، اسباب کاری، بسیج کردن
۱- ( مصدر ) ساختن آراستن آماده کردن ( جهاز عروس لشکر مسافر و غیره ) . ۲- بسیج کردن ( لشکرها ) بسیجیدن ( سپاهیان ) . جمع : تجهیزات یاتجهیز عساکر. بسیج کردن لشکرها.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آراستن ، آماده کردن . ۲ - آماده کردن لشکر.

فرهنگ عمید

۱. مجهز کردن.
۲. آماده کردن اسباب کاری مانندِ سازوبرگ لشکر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فراهم آوردن ساز و برگ چیزی را تَجهیز می گویند.
تجهیز میت، نایب و رزمنده به کار رفته؛ لیکن کاربرد رایج آن مورد نخست است که به معنای فراهم آوردن مقدّمات دفن میّت از قبیل غسل دادن، کفن کردن و نمازگزاردن بر او است. از این عنوان در بابهای طهارت، حج و جهاد سخن رفته است.
تجهیز درطهارت
تجهیز میّت مسلمان بر هر مکلفی واجب کفایی است. برخی، آن را بر ولیّ میّت واجب عینی و در صورت خودداری یا نبود وی، بر سایر مسلمانان واجب کفایی دانسته اند. بنابر قول به وجوب کفایی، تجهیز میّت توسط غیر ولیّ ـ به قول مشهور ـ منوط به اذن ولیّ است و اگر ولیّ از دادن اذن به دیگری خودداری کند، خود نیز اقدام به تجهیز ننماید، در اینکه اذن گرفتن از ولیّ ساقط می شود یا حاکم شرع در صورت امکان، ولیّ را بر یکی از دو امر ـ اقدام به تجهیز یا اذن دادن ـ وادار می کند و درصورت عدم امکان، غیر ولیّ با اذن حاکم اقدام به تجهیز می کند، اختلاف است.
هزینه تجهیز
هزینه تجهیز میّت از اصل مال (ترکه)، پیش از پرداخت بدهیها، وصایا و تقسیم ارث برداشت می شود. هزینه تجهیز زن در صورت توانایی شوهر بر عهده او است.
اجرت تجهیز
...

مترادف ها

outfit (اسم)
ساز، ساز و برگ، گروه، همسفر، توشه، بنه سفر، تجهیز، لوازم فنی

tooling (اسم)
تجهیز، شکل دهی

فارسی به عربی

زی

پیشنهاد کاربران

ساختن
تجهیز. مجهز کردن سپاه وسپاهیان. آراستن سپاه. آمادن. آماده کردن. بسیجیدن. بسغدن. مرتب کردن. تعبیه لشکر کردن : اسودقیس را سپهسالار کرد و گفت سپاه را بساز تا بحرب ایشان روی. ( تاریخ بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

پس آزاد گشتاسب شاه دلیر
سپهبدش را خواند فرخ زریر
درفشی بدو داد و گفتا بتاز
بیارای پیلان و لشکر بساز.
دقیقی.
یکی لشکری ساخت افراسیاب
ز دشت سپیچاب تا رودآب.
فردوسی.
بدو گفت موبد که لشکر بساز
که خسرو بلشکر بود سرفراز
عرض رابخوان تا بیارد شمار
که چند است مردم که آید بکار.
فردوسی.
از آنجا به بست شد و یک چند ببود و سپاه بساخت. ( تاریخ سیستان ) . و در آن وقت ملطفه ها رسید از منهیان بخارا که علی تکین البته نمی آرامدو ژاژ میخاید و لشکر میسازد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 343 و چ غنی - فیاض ص 338 ) . غازی. . . قریب هزار سوارساخت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 234 ) . کاوس را خدمت همی کرد، تا رستم سپاه ساخت و برفت. ( مجمل التواریخ والقصص ) . ملک حبشه بگریست از آن کار و قرب هفتاد هزار مرد بساخت و سوی یمن فرستاد و با مهتران نامدار. ( مجمل التواریخ والقصص ) .

🇮🇷 واژه ی برنهاده: افزارش 🇮🇷
ابزارمندی
اَفزاریدن = مجهز شدن. To be equiped.
اَفزاراندن = مجهز کردن. To equip
باساز، سامانه، دستگاه، مجموعه آماده و منظم و مرتب. ترجمه عربی واژه Device

بپرس