اونگ

/~Avang/

مترادف اونگ: ( آونگ ) آویخته، آویز، پاندول، معلق

معنی انگلیسی:
pendulum

فرهنگ اسم ها

اسم: آونگ (دختر) (فارسی) (تلفظ: avang) (فارسی: آونگ) (انگلیسی: avang)
معنی: نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

( آونگ ) آونگ. [ وَ ] ( اِ ) رشته ای که انگور و دیگر میوه بندند و آویزند ( فرهنگ اسدی ، خطی )، و این کار برای تازه ماندن و گنده نشدن میوه است به زمستان. معلاق. آوند. بند :
چون برگ لاله بودم [ من ] واکنون
چون سیب پژمریده بر آونگم.
رودکی.
دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی
مدتی شد که در آونگ سرش در کنب است.
انوری.
|| ( ص ) آویخته. معلق. دَرْوا. آونگان. آویزان. دلنگان :
عیار حلم گرانش پدید نتوان کرد
اگر سپهر ترازو شود زمین پاسنگ
هزاریک گر از آن زآسمان درآویزد
چنان بود که ز کاهی کُهی کنند آونگ.
فرخی.
وآنگه او را سوی دروازه گرگانج برند
سرنگون باد گران از سر پیلان آونگ.
فرخی.
بخت مردی است از قیاس دو روی
خلق گشته بدو درون ، آونگ.
ناصرخسرو.
آونگ دوزخیم بزنجیر معصیت
دوزخ نهنگ و ما چو یکی لقمه نهنگ.
سوزنی.
نگونش در آن چاه آونگ کرد
هنوز اندر آنجاست آونگ مرد.
زجاجی.
|| هر چیز درآویخته و معلق و دروا: انگور، خربزه ، سیب ، هندوانه آونگ :
توئی که خوشه پروین بر این بلند رواق
ز بهر نقل جلال تو بسته اند آونگ.
ظهیر فاریابی.
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او تن ما بدار سازد آونگ
القصه در این سراچه پرنیرنگ
یک مرده به نام به که صد زنده به ننگ.
شاه نظر.
- آونگ شدن ؛ آویخته گشتن :
جانی چو بدار هجرت آونگ شود
صحرای جهان بر دل من تنگ شود.
؟
- آونگ کردن ؛ آونگ بستن. آویختن :
وظیفه تو رسید و نیافت راه ز در
زهی کرم که ز روزن بکردیَش آونگ.
مولوی.
- امثال :
خانه خرس و انگور آونگ !
|| ( اِ ) جسمی وزین که تحت اثرقوه ثقل واقع و پیرامون نقطه ای ثابت جنبان باشد، وآن بر دو گونه است بسیط و یا ساده و آمیغی یا مرکب.و از اقسام مرکب شاهین ترازو و رقاصک ساعت است.

فرهنگ فارسی

( آونگ ) ( اسم ) ۱ - رشتهای که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را بدان بندند و از سقف آویزند تا فاسد نشود . ۲ - هر چیز آویخته معلق . ۳ - جسم وزینی که حول محوری ثابت حرکت کند مانند پاندول ساعت . یا آونگ الکتریکی ( برقی ) آلتی است مشکل از گلولهای سبک وزن ( مغزنی آقطی ) که بنخی ابریشمین آویخته است پاندول الکتریک

فرهنگ معین

( آونگ ) (وَ ) ( اِ. ) ۱ - ریسمانی که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را به آن می بندند و از سقف می آویزند تا فاسد نشود. ۲ - هر چیز آویخته ، معلق . ۳ - جسم سنگینی که گرد محور ثابتی حرکت کند، مانند پاندول ساعت .

فرهنگ عمید

( آونگ ) ۱. ریسمانی که خوشه های انگور یا میوۀ دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر آویزان کنند که تا زمستان بماند: چون برگ لاله بوده ام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی: ۵۲۶ ).
۲. (صفت ) هر چیز آویخته، آویزان.
۳. (فیزیک ) جسم سنگینی که به ریسمان آویزان کنند و حرکتی متناوب به طرفین دارد، پاندول: آونگ ساعت.

فرهنگستان زبان و ادب

آونگ
{pendulum} [فیزیک] جسمی که از نقطۀ ثابتی آویخته شده باشد و بتواند براثر گرانی، آزادانه به جلو و عقب نوسان کند

دانشنامه عمومی

آونگ. آوَنگ[ ۱] ( به فرانسوی: Pendule ) یا پاندول یک شیء آویزان ( معلق ) از یک تکیه گاه ثابت است که در نتیجه، تحت تاثیر گرانش، به صورت آزاد به عقب و جلو نوسان می کند. آونگ یک گلولهٔ کوچک به جرم m است که به انتهای نخی به جِرم ناچیز آویزان است، و سر دیگر نخ به یک تکیه گاه متصل است؛ به طوری که گلوله می تواند به راحتی به اطراف تاب بخورد. اگر گلوله را اندکی از حالت قائم ( ساکن ) منحرف کنیم به طوری که دامنهٔ نوسان آونگ کوچک باشد، گلوله بر روی قوسی از یک دایره، به راست و چپ حرکت می کند. حرکت آونگ با یک حرکت دایره ای در یک صفحه قائم حول محوری که از نقطه آویز ( اتکا ) آونگ گذشته و بر صفحه مزبور عمود است، هم ارز است. [ ۲]
مقدار انحراف ماکسیمم از موضع تعادل آونگ، دامنه نوسان نامیده می شود، و ارتباط مستقیمی با زاویه انحراف اولیه آونگ ( ) دارد. [ نیازمند منبع]
مدت زمان یک حرکت رفت و برگشت کامل آونگ را دورهٔ تناوب آونگ گویند. اگر آونگ تحت زاویه بسیار کوچکی شروع به تاب خوردن کند به طوری که بتوان sin ⁡ ( θ ) ≈ θ در نظر گرفت، می توان گفت که نوسان آونگ، نوسان ساده هماهنگ، و دوره تناوب T آن به صورت زیر است:
T ≈ 2 π l / g
که l طول نخ و g شتاب جاذبهٔ زمین است.
اگر θ کوچک نباشد، رابطه دوره تناوب، یک سری توانی برحسب توان های l / g خواهد بود.
دورهٔ تناوب آونگ به جرمش بستگی دارد.
عکس آونگعکس آونگ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آونگ. آوَنگ (pendulum)
وزنه ای با نام «گلوله»، متصل به انتهای میله یا نخی در حال نوسان. در قرن ۱۷، براساس نظم نوسان آونگ، نخستین ساعت های دقیق را ساختند. آونگ را برای اندازه گیری شتاب گرانینیز به کار می برند که یکی از ثابت های مهم فیزیک است. برای اندازه گیری سرعت از آونگ بالیستیک، و برای نشان دادن حرکت وضعی یا چرخش زمیناز آونگ فوکواستفاده می کنند که آونگ هایی خاص اند.

جدول کلمات

آونگ
پاندول

مترادف ها

swing (اسم)
نوسان، الاکلنگ، اهتزاز، تاب، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان

pendulum (اسم)
پاندول، اونگ، جسم اویخته

فارسی به عربی

بندول , تحول

پیشنهاد کاربران

⏰️ کلماتی کاربردی مربوط به ساعت در انگلیسی: ⏰️
✅️ clock = ساعت دیواری
✅️ watch = ساعت مچی
✅️ digital clock = ساعت دیجیتالی
✅️ alarm clock = ساعت زنگ دار
✅️ grandfather clock = ساعت قدی
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ pendulum = آونگ، پاندول
✅️ face = صفحه ی ساعت
✅️ hour hand = عقربه ی ساعت شمار
✅️ minute hand = عقربه ی دقیقه شمار
✅ second hand = عقربه ی ثانیه شمار

آلمانی است و از روی کلمه aufhang فارسی سازی وبه صورت آونگ در آورده شده است که شکل فعلی آن نیز aufh�ngen معادل hang up انگلیسی به معنی آویزان کردن می باشد.
آویخته، نگهدارنده. معلق. نام پسرانه
پاندول
جرمی آویخته شده از نقطه ای ثابت، که قادر به نوسان آزادانه است.

بپرس