ارزومندی

/~Arezumandi/

مترادف ارزومندی: ( آرزومندی ) اشتیاق، رغبت، شوق، میل، تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری، تحسر، حسرت

معنی انگلیسی:
hunger, thirst, vagary, wistfulness, desirousness, desire, hopefulness

لغت نامه دهخدا

( آرزومندی ) آرزومندی. [ رِ م َ ] ( حامص مرکب ) شوق. اشتیاق. پویه. تعطش. بَهْش. التیاع. توق. صبابت :
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
ندا آمد که واثق شو بالطاف خداوندی.
حافظ.
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی.
حافظ.
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتد
همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم.
حافظ.
|| تَحنّن. نُزوع. نِزاع. || غَرض.
- آرزومندی نمودن ؛ تَشوّق. تَنوّق.
- آرزومندیها ؛ آمال. اشواق. مُنی ̍. اهواء. اطماع. امانی. شهوات. حاجات.

فرهنگ فارسی

( آرزومندی ) عمل و حالت آرزومند : ۱ - شوق اشتیاق . ۲ - حسرت تحسر. ۳ - غرض .
شوق اشتیاق

فرهنگ معین

( آرزومندی ) ( ~. مَ ) (حامص . ) ۱ - شوق ، اشتیاق . ۲ - حسرت . ۳ - غرض .

فرهنگ عمید

( آرزومندی ) ۱. میل، رغبت، شوق، اشتیاق.
۳. [قدیمی، مجاز] دل باختگی، عاشقی.

جدول کلمات

آرزومندی
هوس, شوق, اشتیاق

مترادف ها

thirst (اسم)
عطش، اشتیاق، تشنگی، ارزومندی

فارسی به عربی

عطش

پیشنهاد کاربران

امیدواری
هوس
اشتیاق
اشتیاق، شوق، میل
شوق و حوس

بپرس