ابگیر

/~Abgir/

مترادف ابگیر: ( آبگیر ) برکه، برم، تالاب، غدیر، استخر، حوض، مرداب

معنی انگلیسی:
basin, pond, pool, reservoir, tarn, floodgate, river-basin, catchment area, catchment basin, tankage, [adj] submergible

لغت نامه دهخدا

( آبگیر ) آبگیر. ( اِ مرکب ) دریا. بحر :
بیامد بدریا هم اندر شتاب
زهر سو درافکند زورق بر آب
ز آگاهی نامدار اردشیر
سپاه انجمن شد بر آن آبگیر.
فردوسی.
یکی آبگیر است از آن روی شهر
کز آن آب کس را ندیدیم بهر
که خورشید تابان چو آنجا رسید
بدان ژرف دریا شود ناپدید.
فردوسی.
|| مرداب. برکه. غدیر. بطیحه :
وز آنجایگه لشکر اندر کشید
یکی آبگیری نو آمد پدید
بگرد اندرش نی بسان درخت
تو گفتی که چوب چنار است سخت.
فردوسی.
وراخرم خواند جهاندیده پیر
بدو اندرون بیشه و آبگیر.
فردوسی.
در کتاب خزائن العلوم چنین آورده است که این موضع که امروز بخاراست آبگیر بوده است و بعضی از وی نیستان بوده است و درختستان و مرغزار. ( تاریخ بخارای نرشخی ). در آبگیری دو بط و سنگ پشتی ساکن بودند. ( کلیله و دمنه ). در این نزدیکی آبگیری دانم. ( کلیله و دمنه ). در این آبگیر ماهی بسیار است. ( کلیله و دمنه ). بطی در آبگیر روشنایی ماه می دید، پنداشت که ماهی است. ( کلیله و دمنه ). آورده اند که در آبگیری دور... سه ماهی بودند. ( کلیله و دمنه ). || چشمه :
از آن تاختن رنجه گشت اردشیر
بدید از بلندی یکی آبگیر
جوانمرد پویان بگلنار گفت
که اکنون که با رنج گشتیم جفت
بباید بر این چشمه آمد فرود
که شد باره و مرد بی تار و پود.
فردوسی.
بیامد سوی چشمه کهزاد شیر
زمانی برافتاد بر آبگیر.
فردوسی.
|| مصنعه : مهدی بحج رفت و اندر بادیه مصنعه ها و آبگیرها فرمود کردن. ( مجمل التواریخ ). و از خیرات سلطان ملکشاه آبگیرهای راه حجاز است که فرمود. ( راحةالصدور راوندی ). || حوض. استخر. آب انبار :
دگر شارسان برکه اردشیر
پر از باغ و پرگلشن و آبگیر.
فردوسی.
سبک بر سر آبگیر گلاب
بفرمودشان ساختن جای خواب.
فردوسی.
در او آبگیری بپهنای راغ
شناور در آب شکن گیرماغ.
اسدی.
|| ظرفی گلاب و عطرهای مایع را که در بزمها می نهاده اند :
صد اشتر ز گنج و درم کرد بار
ز دینار پنجَه زبهر نثار...
چو از جامه خزّ و چینی حریر
ز زرّ و زبرجد یکی آبگیر
بمریم فرستاد و چندی گهر
یکی نغز طاوس کرده بزر.
فردوسی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آبگیر ) ( اسم ) ۱ - استخر آبدان غدیر برکه . ۲- مرداب . ۳ - حوض . ۴ - دریا بحر . ۵ - تمام پهنه ای که آب آن بیک رود ریزد ۶ - ظرف آب و گلاب و عطرهای مایع آبدان . ۷ - خادم حمام که آب برای شست و شو دهد . ۸ - آنکه سوراخ و درزهای ظروف فلزی مانند سماور و آفتابه را با قلعی یا موم مذاب بند کند . ۹ - افزاری مانند جاروب از لیف و مانند آن که شومالان یعنی آهار دهندگان بر آب زنند و بر تانه که بجهت بافتن ترتیب کرده باشند فشانند ۱٠ - گنجایش و ظرفیت حوض یا پیمانهای یا مکیالی : آبگیر این حوض ده کر است .
دریا بحر

فرهنگ معین

( آبگیر ) (اِمر. ) ۱ - استخر، حوض . ۲ - تالاب ، برکه . ۳ - ظرفی که در آن آب یا گلاب ریزند. ۴ - خادم حمام . ۵ - کسی که سوراخ ظرف هایی م انند سماور یا آفتابه را با موم مذاب یا قلع می گرفت . ۶ - گنجایش حوض یا هر ظرف دیگری .

فرهنگ عمید

( آبگیر ) ۱. (جغرافیا ) گودال بزرگی که آب در آن جمع می شود، تالاب، برکه: باد بهاری به آبگیر برآمد / چون رخ من گشت آبگیر پر از چین (عماره: شاعران بی دیوان: ۳۶۱ ).
۲. ظرف آب یا گلاب: طبق های زرین پر از مشک ناب / به پیش اندرون آبگیر گلاب (فردوسی: ۳/۳۹۵ ).
۳. گنجایش حوض یا آب انبار یا ظرف برای مقداری از آب: آبگیر این آب انبار ده متر مکعب است.
۴. آبخور، آبشخور.
۵. (اسم، صفت ) [قدیمی] کارگر حمام که در گرمابه آب به بدن مردم می ریخت.

واژه نامه بختیاریکا

( آب گیر ) اَو گِر؛ اَو نشین
( آب گیر ) بَرم

دانشنامه عمومی

آبگیر. آبگیر یا برکه[ ۱] یک پهنه آبی کوچک و پایدار بر روی زمین است که از تجمع آب در داخل یک فرورفتگی به صورت طبیعی یا مصنوعی ( آبگیر مصنوعی ) تشکیل شده است. آبگیر یا برکه کوچک تر از دریاچه است و هیچ معیار رسمی برای تمایز این دو وجود ندارد. اگر چه تعریف آبگیر به صورت پهنه آبی با مساحت کمتر از ۵ هکتار، عمق کمتر از ۵ متر ( ۱۶ فوت ) و پوشش گیاه آبزی کمتر از ۳۰ درصد به تشخیص و تمایز بوم شناسی برکه ها از دریاچه ها و تالاب ها کمک می کند. آبگیرها ممکن است بر اثر طیف گسترده ای از فرآیندهای طبیعی پدید آمده باشند، مثلاً بر روی دشت های سیلابی به صورت کانال های بریده شده رودخانه، توسط فرایندهای یخچالی، بر اثر تشکیل پوده زار، در تلماسه های ساحلی یا به سادگی می توانند چاله های منفرد جداشده باشند ( مانند دیگچال یا آبگیر بهاری ) یا به سادگی موج هایی طبیعی در زمین های زهکشی نشده باشند که توسط رواناب، آب های زیرزمینی، بارش یا هر سه مورد پر شده اند.
آبگیرها را می توان به چهار بخش یا لایه تقسیم کرد: پوشش گیاهی، آب آزاد، گل کف و لایه سطحی. اندازه و عمق برکه ها اغلب به نسبت زمان سال بسیار متفاوت است؛ بسیاری از برکه ها در اثر طغیان بهاری رودها ایجاد می شوند. آبگیرهای موجود در طبیعت ممکن است دارای آب شیرین یا آب لب شور باشند. آبگیرهای دارای آب شور با اتصال مستقیم به دریا برای حفظ شوری کامل، معمولاً به عنوان بخشی از محیط زیست دریایی در نظر گرفته می شوند. این پهنه های آبی از موجودات زنده موجود در آب شیرین یا شور پشتیبانی نمی کنند و آبگیر محسوب نمی شوند.
برکه ها معمولاً طبق تعریف، آب های کم عمق با فراوانی متفاوتی از گیاهان آبزی و جانوران هستند. عواملی مانند عمق، تغییرات فصلی سطح آب، شار مواد مغذی، مقدار نوری که به برکه ها می رسد، شکل، حضور پستانداران بزرگ، ترکیب هر گونه ماهی و شوری آب همه می توانند بر انواع جوامع گیاهی و جانوری موجود در آبگیر تأثیر بگذارند. شبکه های غذایی هم بر اساس جلبک های شناور آزاد و هم بر اساس گیاهان آبزی هستند. معمولاً مجموعه متنوعی از آبزیان با چند نمونه از جمله جلبک ها، حلزون ها، ماهی ها، سوسک ها، حشرات آبی، قورباغه ها، لاک پشت ها، سمورها و موش های آبی وجود دارد. شکارچیان برتر ممکن است شامل ماهی های بزرگ، حواصیل ها یا تمساح ها باشند. از آنجایی که ماهی ها شکارچی اصلی لارو دوزیستان هستند، در برکه هایی که هر سال خشک می شوند، در نتیجه کشتن ماهی های ساکن، پناهگاه مهمی برای پرورش دوزیستان فراهم می شود. آبگیرهایی که هر سال به طور کامل خشک می شوند اغلب به عنوان آبگیر بهاری شناخته می شوند. برخی از آبگیرها در اثر فعالیت حیوانات تولید می شوند، از جمله سوراخ های تمساح و برکه های سگ آبی، و این آبگیرها باعث افزایش تنوع چشم اندازها می شوند.
عکس آبگیرعکس آبگیرعکس آبگیرعکس آبگیرعکس آبگیرعکس آبگیر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

آبگیر
تال
برکه

مترادف ها

pool (اسم)
ائتلاف، ابگیر، مخزن، اب انبار، برکه، استخر، حوض، تصحیلات اشتراکی، چاله اب، کولاب، ائتلاف چند شرکت با یک دیگر، دسته زبده و کار ازموده

basin (اسم)
حوزه رودخانه، لگن، تشتک، دستشویی، ابگیر

sluice (اسم)
انبار، سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر

penstock (اسم)
ابگیر، دریچه مخصوص تنظیم جریان اب

weathering (اسم)
ابگیر، فرسایش در اثر هوا

فارسی به عربی

برکة , حوض

پیشنهاد کاربران

دو حرفی گی
Seawater Intake Plant
گودال
قنات
زجاجه
ژی
دریاچه. حوض. رود خانه

برکه، برم، تالاب، غدیر، استخر، حوض، مرداب
سلام به همه ی دوستان .
آبگیر به گودالی میگویند که آب در آن جمع میشود . آبگیر : برکه - تالاب .
لطفا رای بدید .
برکه
حوض
آبگیر :ژی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس