سر زبان ها افتادنسر صحبت را باز کردنسر صحبت کسی باز شدنسر طاس نشستنسر عقل امدنسر قبری گریه کن که مرده توش باشهسر گاو در یا توی خمره گیر کردنسر گنده اش زیر لحاف استسر و ته یک کرباسسر و دست شکستنسر کسی با دمش بازی می کند یا سر کسی با کونش بازی می کندسر کسی بالای دار رفتنسر کسی به اخورش یا اخور خودش بند بودنسر کسی به تنش یا کلاهش ارزیدنسر کسی بی کلاه ماندنسر کسی را بردنسر کسی را به طاق کوبیدنسر کسی را زیر اب کردنسر کسی شیره مالیدنسر کیسه را شل کردنسر یا کله ی کسی را خوردنسراپا گوش بودنسرجهازی کسی یا چیزی بودنسرخرسرش برای فلان کار درد می کنهسرش بره قولش نمی رهسرش به تنش زیادی می کنهسرش به تنش می ارزهسرش تو لاک خودشهسرم را بشکن نرخم را نشکنسرمه را از چشم می دزددسرو مرو گندهسروته یک کرباس بودنسروگوش اب دادنسروگوش کسی جنبیدنسروکله ی کسی پیدا شدنسری تو سرها در اوردنسری توی سرها دراوردن یا پیدا کردنسری که درد نمی کنه دستمال نمی بندندسفره الفقراسفره دل را باز کردنسفره نینداخته بوی مشک می دهدسفید سفید صد تومن سرخ و سفید سیصد تومن حالا که رسید به سبزه هرچی بگی می ارزهسق سیاهسق سیاه داشتن یا سق کسی سیاه بودنسق کسی را با بوق حمام یا حموم برداشتنسق کسی را با یا از چیزی برداشتنسگ برگرسگ دو زدنسگ زرد برادر شغال است