اسم تاریخی و کهن - صفحه 6

شکوه آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی

برادر زاده ی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) نام پسر ارتبان و برادر زاده ی داریوش بزرگ

آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی دانا، آریایی شجاع و دلیر، آریایی جوانمرد و بخشنده، آریا+راد ( جوا ...

نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی

نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه، ( اَعلام ) ) نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار ک ...

ایرانی و جوانمرد، ( آریو= آریایی، راد= جوانمرد، آزاده، بخشنده، خردمند )، آریایی آزاده و جوانمرد، آر ...

دوستدار آزادی، محبت، مهر و دوستی همراه با رهایی و وارستگی، ( اَعلام ) ) نامی برای مردان در داستانها ...

مقدس آفریده یا آفریده ی پاک، ( = سپنداد )، از نامهای خاص در عهد باستان، به معنی مقدس آفریده یا آفری ...

آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

نام موبدی در سده دهم یزگردی

یکی از بزرگان هخامنشی، آسیداد، نام یکی از بزرگان هخامنشی

فرود، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی

نام جد محمود پادشاه غزنوی

نام یکی از احکام پارت در زمان اردشیر پادشاه ساسانی

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر طوس سردار ایرانی و از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی

پهلوان جاودانی، از نامهای تاریخی، انوش ( فارسی ) + تکین ( ترکی )

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی و پیشرو سپاه فریدون پادشاه پیشدادی

بخشیده شده از سوی خدا، کسی که ایزد او را بخشیده است

نام یکی از سرداران زمان هخامنشی

عطا و بخشش ایزد، بخشش و عطای خدا، داده خداوند، آفریده خداوند، نام دانشمندی در زمان اردشیر بابکان پا ...

آن که صفات جوانمردی، آزادگی را از خدا گرفته است، آزادگی، بخشندگی و سخاوتمندی را از خدا گرفته است

دارای مهر و محبت ایزدی، دارای محبت و درستی خدایی

منسوب به ایزد، ایزدی، ( ایزد، وند ( پسوند نسبت ) )، منتسب به خدا، خدایی

نام بزرگترین پادشاه آشور

نام جد مانی

دارای قامتی با شکوه، بلند پرواز، از سرداران کرد دوره ‏هخامنشی ( نگارش کردی

باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید

نام یکی از سرداران هخامنشی

از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری در پایتخت قیصر روم و سازنده نعل اسبان قیصر

نام میزبان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی

نام سپهسالاری در زمان اشکانیان

نام برادرزاده داریوش پادشاه هخامنشی

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ساوه پادشاه ترک و هم زمان با بهرام چوبین سردار ساسانی

پشوتن، فداکار، ( = پشوتن )

نژاد و گوهر جم، ( مجاز ) بزرگ زاده، از نسل پادشاهان، [جم = در روایات داستانی ایران یکی از بزرگترین ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و دبیری بزرگ در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی

والی ایرانی که در جنگ داریوش با اسکندر فرماندهی یکی از جناح های سپاه را داشت، ( اَعلام ) والی بزرگ ...

از فرمانروایان سلسله ایلخانان ایران

پادشاهِ بزرگ و پرهیزکار و پاکدامن، نام یکی از امرای درگاه کارکیا، ( پارسا = آن که از گناه بپرهیزد، ...

پسر سینا، ( پور = پسر، سینا ) پسر سینا

فرمانده ی یک ستون کوچک تیر انداز

آستیاژ، نام آخرین پادشاه ماد، ( = آستیاژ و آستیاگس )

مخلوقات، موجودات، هست شدن ها

خدا پرست، ( اَعلام ) ) یکی از دانشمندان دربار خسرو انوشیروان ) از سرداران بهرام چوبینه در جنگ با خس ...

بزرگ جثه مانند فیل، پیل پیکر، تناور، تنومند، زورمند

سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد، سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی »

نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان، ( اَعلام ) نام پسر سوخره سردار جنگی در ایرانِ باستان و ا ...

منظومه ای از جامی، ( اعلام ) ) نام بطنی [کوچک تر از قبیله] از قبیله طی، در سال دهم هجرت هیأتی از سو ...

داد دهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی، آن که به عدالت رفتار می کند، ( در قدیم ) خداوند، پادشاه عا ...

دربانِ کاخ شاه، نگهبان، ( در قدیم ) آن که در درگاه کاخ شاه پاسبانی می کرد

این مرد در داستان بابلی بجای هوشنگ پیشدادی ایرانیان است

نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) لحنی که معمولاً دو بیتی ها را ...

پسرِ سام، زال، ( پور = پسر، سام ) پسرِ سام، [مراد زال است]، ن، ک سام

نام برادر قباد پادشاه ساسانی، جاماسب، ( = جاماسب )

والی ایرانی ' کیلیکیا ' در زمان اردشیر دوم، ( اَعلام ) استاندار ( = ساتراپ ) ایرانی کیلیکیه [حدود پ ...

نام یکی از سرداران زمان اسکندر مقدونی

نام یکی از وزیران بخت نصر

نام یکی از پادشاهان کیانی، ظاهراً محرف داریوش است

نریمان، جد رستم، مرد دلیر، ( = نریمان )

از شخصیتهای شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی

جنگجویِ زبردست، ( در قدیم ) جنگجویی که در جنگ هنرنمایی می کند

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی

آن که کمان می سازد، سازنده ی کمان، ( در قدیم ) کمان ساز

آن مرد باشد که زر و سیم پادشاه به وی سپارد چون خازن و قابض، ( مرکب از «کَه» به معنی بوته ی زرگری و ...

انوشیروان، جاویدان، ( اَعلام ) ( = انوشیروان، انوشروان )، ( انوشیروان و انوشروان

نام سردار ایرانی، ( = وهریز، وهوز )، ( اَعلام ) وَهرز: [زنده در میلادی] سردار ایرانی که انوشیروان ا ...

درفش کاویان، ( = کاویان )، کاویان

صاحب طبع شاهانه، شاه طبیعت، بزرگ منش، ( اَعلام ) به قول ابوریحان کی منش پسر کیقباد و جد کی لهراسب ب ...

نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی

نام یکی از پهلوانان ایرانی در شاهنامه فردوسی

نام نیای مادری زرتشت

نام پهلوانی ایرانی و عموزاده گرشاسپ پهلوان نامدار

نستیهن، پهلوانی تورانی، ( اَعلام ) پهلوان تورانی، پسر ویسه و برادر پیران