یک دفعه

/yekdaf~e/

برابر پارسی: بیکبار

معنی انگلیسی:
suddenly, once

لغت نامه دهخدا

یک دفعه. [ ی َ /ی ِ دَ ع َ / ع ِ ] ( ق مرکب ) دفعه واحد. و یک بار و یک هنگام. ( ناظم الاطباء ). یک مرتبه. یک بار :
همه را زاد به یک دفعه نه پیشی نه پسی
نه ورا قابله ای بود و نه فریادرسی.
منوچهری.
|| یک بارگی و ناگهان. ناگهان. بغتةً. || بالتمام. تماماً. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

یک مرتبه ناگهان بغتا.

واژه نامه بختیاریکا

یَه هِندا ( یه هنا )

مترادف ها

en masse (قید)
کلا، یکهو، یک مرتبه، یکدفعه

پیشنهاد کاربران

just like that
✍️ out of the blue
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود )
داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
بیکباره، بدون علت بیرونی
🚨 توجه شود ( یکدفعه ) با ( یک دفعه ) تفاوت دارد
( یکدفعه ) به معنای Sudden, Quick, immediate, swift, Rapid, instant هست یعنی فوری و آنی. مثلاً میگن یکدفعه پرید جلوم و ترسیدم
اما ( یک دفعه که گاهی یک دفعه ای هم میگن ) به معنای One - time هست مثلا میگن :
...
[مشاهده متن کامل]

Life is a One - time Experience یعنی زندگی تجربه ایست یک دفعه ای/ یکباره ( تنها یه بار زندگی میکنیم )

یک راه . [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) رونده در یک جاده . ( ناظم الاطباء ) . || ( ق مرکب ) یک نوبت . یک بار.
به یکباره، یکباره
at once
Sudenly
یک هو, ناگهانی
ناگهان
ناگهان یهویی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس