کتران

لغت نامه دهخدا

کتران. [ ک َ ] ( اِ ) قطران. ( برهان ) ( زمخشری ). کتیران. ( آنندراج ). دارویی است سیاه که از درخت عرعر که آن سرو کوهی است گیرند و بعضی گویند ازدرخت صنوبر میگیرند. رشک و شپش را می کشد و علت گر وجرب انسان و حیوان خصوصاً شتر گرگین را مالیدن آن نافع باشد و قطران معرب آن است. ( برهان ). صمغ سرو کوهی که آن سرو را ابهل گویند و آن صمغ بغایت حارو محرق است بهتر آن است که از درخت عرعر حاصل نمایند و آتش زود در آن میگیرد و بر شتر گرگین مالند نافع بود و معرب آن قطران است. ( آنندراج ). رجوع به قطران شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) صمغ سرو کوهی صمغ ابهل .

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) قطران ، روغنی است سیاه که از درخت عرعر یا درخت صنوبر می گیرند.

فرهنگ عمید

=قطران

پیشنهاد کاربران

بپرس