غوشا

لغت نامه دهخدا

غوشا. ( اِ ) خوشه گندم و خرما و جو و انگور و امثال آن را نامند. ( فرهنگ جهانگیری ). خوشه ،اعم از خوشه انگور و خرما و گندم و جو. ( از برهان قاطع ). خوشه خشک شده از جو و گندم و انگور و خرما. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به خوشه شود . || سرگین گاو و گوسفند. ( فرهنگ اسدی چ پاول هورن ). سرگین سایر حیوانات. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان قاطع ). سرگین خشک شده حیوانات. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). سرگین گاو که به چراگاه زیر بیوکنند و چون خشک شود برچینند. غوشاد. غوش :
رو همان پیشه که کردی پدرت
هیزم آور ز رز و چین غوشا.
علی قرط ( از فرهنگ اسدی ).
بپیش ناکسی ننهم بخواری تن چو نادانان
نهد کس نافه مشکین بپیش گنده غوشایی ؟!
فریدالدین اسفراینی ( از جهانگیری ) ( انجمن آرا ) .
کار خلقت نیاید از خصمت
کار عنبر نیاید از غوشا.
شمس فخری ( از آنندراج ).
خرد گشته بپای گاو فنا
سر که از تو کشنده چون غوشا.
شمس فخری ( از آنندراج ).
|| محوطه و چاردیواری که شبها گوسفند و شتر و اسب وخر و گاو در آنجا بسر برند. ( از برهان قاطع ). جایگاه گاوان و گوسفندان که شب در آن خسبند، و بعضی به فتح گفته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غوشاد. آغل. صاحب انجمن آرا گوید: حق این است که غوشا در اصل به خا عوض غین بوده است و تبدیل آن دو به یکدیگر رواست ، چه خوشا و خوشاد و خوشه هر سه را میتوان سرگین خشک معنی کرد و خوشیده بمعنی خشکیده آمده است. چنانکه سعدی گوید: «بخوشید سرچشمه های قدیم »، اما بمعنی خوشه انگور و خرما و جو و گندم درست و روشن است و اما جای خوابیدن گاو و گوسفند در شب. در این مورد خوشای به فتح صحیح است چه «خو» مخفف خواب آمده ، و غوشا و شوغا در پارسی به یکدیگر قلب میشوند یعنی شبگاه و خوابگاه - انتهی. || درخت بلند. غوشاد. ( اداة الفضلاء از انجمن آرا و آنندراج ).

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - سرگین ، سرگین خشک شده حیوانات . ۲ - جایی که دام های اهلی شب در آن به سر می برند.

فرهنگ عمید

۱. سر گین خشک شدۀ گاو، گوسفند، و مانند آن ها: یکی ز راه همی زر برندارد و سیم / یکی ز دشت به نیمه همی چِنَد غوشای (طیان: شاعران بی دیوان: ۳۲۰ ).
۲. خوشۀ خشک شدۀ جو یا گندم.

پیشنهاد کاربران

بپرس