صغر

/seqar/

مترادف صغر: خردسالی، خردی، کم سالی، کوچکی، کودکی

متضاد صغر: کبر

معنی انگلیسی:
nonage, childhood, minority, smallness

لغت نامه دهخدا

صغر. [ ص ِ غ َ ] ( ع اِمص )خردی یا خردی تن. ( منتهی الارب ). خردی و کوچکی. ( غیاث اللغات ). کوچکی. کم سالی. مقابل کِبَر :
همی یاد دارم ز عهد صغر
که عیدی برون آمدم با پدر.
سعدی.
- صغر سن . رجوع به همین کلمه شود.
|| ( مص ) خرد گردیدن. || خوار شدن. ( منتهی الارب ). || مائل به غروب شدن آفتاب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

صغر. [ ص ُ ] ( ع مص ) خوار شدن. ( منتهی الارب ). || مائل به غروب شدن آفتاب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) خواری. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) سقم. ( منتهی الارب ).

صغر. [ ص َ غ َ ] ( ع مص ) خرد گردیدن. ( منتهی الارب ).

صغر. [ ص َ غ َ ] ( اِخ ) کوهی است بین مدینه و سیاله برابر عبود و راه مدینه بین این دو کوه است. ( معجم البلدان ذیل عبود و صغر ).

صغر. [ ص ُ غ َ ] ( ع اِ ) جماعت. ( منتهی الارب ).

صغر. [ ص ُ غ َ ] ( اِخ ) رجوع به زغر شود.

فرهنگ فارسی

کوچک شدن، خوارشدن، خردی، کوچکی، کودکی، صغرسن: کمسالی، خردسالی
۱ - ( مصدر ) خرد گردیدن . ۲ - خوار شدن ۳ - ( اسم ) خردی کوچکی . ۴ - کمسالی کم سنی مقابل کبر . یا صغر سن . خردی عمر خردسالی . یا صغر سن گرفتن . گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است . سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند . یا صغر نبض . ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی .
جماعت

فرهنگ معین

(صَ غَ ) [ ع . ] (مص ل . ) خرد گردیدن .
(ص غَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) کوچک شدن . ۲ - خوار شدن . ۳ - (اِمص . ) کم سالی ، خردی ، کوچکی .

فرهنگ عمید

خُردی، کوچکی، کودکی.
* صغر سن: کم سالی، خردسالی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَقَر: از نامها یا طبقات جهنم (به روایتی طبقه چهارم)
تکرار در قرآن: ۱۳(بار)
(بر وزن فرس و عنب) کوچکی. مقابل کبر. وآن در مقایسه چیزی با چیز دیگر گفته می‏شود خواه به اعتبار زمان باشد مثل کوچکی سنّ. یا به اعتبار. جثّه باشد یا قدر و مرتبه. صغیر: کوچک. صغار: به فتح (ص) ذلّت و خواری. صاغر: به قول راغب کسی است که به پستی راضی است. طبرسی، ذیل معنی کرده است. ، . * . صغار در آیه به معنی ذلت و هوان است . * . صاغر در آیه ظاهراً به معنی خضوع و طاعت است که یکنوع خواری است چنانکه شیخ طوسی فرموده‏اند یعنی: تا جزیه را با دست بدهند در حالی که به حکومت اسلام خاضع و مطیع اند راجع به جزیه و معنی صاغرون در کتاب سیری در اسلام فصل «اهل کتاب» مفصلاً بحث کرده‏ام و معنی صاغر بعید است در آیه، آن باشد که بعضی از فقهاء در بحث جزیه فرموده‏اند. به نظر می‏آید که مراد از صاغرون سایر شرایط ذمّه است . در جریان حضرت سلیمان آمده . ذلیل بودن به واسطه رفتن عزّت و حکومت و استقلال و صاغر بودن در اثر اسارت و گرفتاری است (جوامع الجامع). در صاغر و صغار معنای اوّل ملحوظ و در نظر است که صاغر در اثر صغر قدر و منزلت ذلیل شده و صغار در نتیجه از بین رفتن و صغیر شدن حیثیّت و مقام شخص است.

جدول کلمات

کودکی, کوچکی, خردی

پیشنهاد کاربران

کودکی, کوچکی, خردی
صغر
یا در تلفظ ترکی صاغر sagr که یعنی کوچک و در واقع یک کلمه پیشوندیه برای مثال : صاغر آقاج یعنی درخت کوچک
صغر از فعل ترکی sighmak یا سئغماک به معنی جا گرفتن ، گنجیدن و. . . برگرفته شده که بیشتر در اشاره به موارد کوچک و ریز که باید در جایی یا چیزی گنجانده شوند مورد استفاده قرار می گیرد
از این فعل مشتق sıghır یا سئغئر به دست می آید که به معنی جاگیر ، گنجش پذیر، قابل گنجیدن ، کوچک ، کوچولو ، ریز می باشد که به صورت "صغر" وارد عربی شده و در عربی یک ریشه سماعی تلقی می شود یعنی از طریق سمع یا شنیدن از یک منبع ( در اینجا ترکی ) شفاهی یا گفتاری به دست آمده است که سپس با چرخش اوزان مختلف اشکال مختلفی به خود گرفته است مانند: صغیر ، صغری و. . . .
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس