صدغ


مترادف صدغ: بناگوش، شقیقه، کلاله، گیجگاه

لغت نامه دهخدا

صدغ. [ ص َ ] ( ع مص ) دوش با دوش برابر رفتن با کسی. || داغ و نشان کردن شتر را. || کشتن مورچه را. || برگردانیدن کسی را از کار و راندن. || باز داشتن ظالم را از ظلم او. || برنگردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ).

صدغ. [ ص ُ ] ( ع اِ ) مابین چشم و گوش مردم. ( منتهی الارب ) ( بحر الجواهر ) ( مقدمه ترجمان القرآن ). میان گوشه ابرو و گوش است و آن را شقیقه نیز گویند. ( غیاث اللغات ). میان دنبال چشم و گوش. ( مهذب الاسماء ). بناگوش. ( تفلیسی ). کلالک. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به صدغه شود. || موی پیچه بر صدغ فروهشته. ج ، اصداغ. ( منتهی الارب ). الشعر المتدلی علی الصدغ. ( بحر الجواهر ). موی پیچیده که آویخته باشند بر آن موضع. ( غیاث اللغات ). زلف. ( مقدمه ترجمان القرآن ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( تفلیسی ). موی بناگوش :
سقی اﷲ لیلا کصدغ الکواعب
بتی عنبرین موی و مشکین ذوائب.
سلمان ساوجی.

فرهنگ فارسی

یک طرف پیشانی بین چشم وگوش، گیجگاه، شقیقه، موی پیچ خورده کنار پیشانی، عظم صدغ: استخوان گیجگاه
۱ - ( اسم ) ما بین گوشه ابرو و گوش شقیقه بنا گوش کلالک گیجگاه . ۲ - استخوان گیجگاه . ۳ - موی پیچیده که بر صدغ فروهشته باشند موی بنا گوش .

فرهنگ معین

(صُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - گیجگاه ، شقیقه . ۲ - موی بنا گوش .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) = شقیقه
۲. موی پیچ خوردۀ کنار پیشانی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صُدغ در ۵ معنا به کار رفته است: ۱. شقیقه ؛ ۲. گیجگاه ؛ ۳. قسمت بالای دو طرف سر ؛ ۴. میان گوش و گوشه خارجی چشم ؛ ۵. صدغ بر موهای آویخته بر شقیقه نیز معنا شده است.
از آن به مناسبت در باب طهارت سخن گفته اند.
حدود صدغ و حکم شستن آن
برخی فقها آن را به موهای محاذی با بناگوش تا کمی پایین تر از آن معنا کرده اند. بر اساس مفاد روایتی که فقها نیز طبق آن فتوا داده اند، در وضو شستن «صدغ» یا «صدغان» لازم نیست؛ لیکن از آنجا که حدّ عرضی صورت ، شستن حدّ فاصل میان انگشت میانه و شصت تعیین شده، اگر صدغ به موهای افتاده بر شقیقه یا موهای محاذی بناگوش تا اندکی پایین تر از آن معنا شود، بدون شک، بیرون از حدّ عرضی تعیین شده برای شستن صورت در وضو خواهد بود و روایت نیز بی نیاز از توجیه است؛ اما اگر صدغ به ما بین گوش تا گوشه چشم معنا شود، بخشی از آن داخل محدوده و بخشی بیرون از آن خواهد بود که در این صورت بنابر تصریح برخی نفی در روایت، نفی به گونه موجبه کلی است؛ بدین معنا که همه صدغ جزء صورت نیست و شستن تمامی آن واجب نمی باشد و در نتیجه بعض صدغ از صورت به شمار می رود.

جدول کلمات

یک طرف پیشانی بین چشم و گوش,گیجگاه , شقیقه

پیشنهاد کاربران

صُدغ بر وزن مرغ، به زلف که در محدوده ی گوش و شقیقه است البته معنی اصلی صدغ همان شقیقه یا بناگوش است که به موهای ریخته شده در این محل هم گفته می شود. اما معرفی یک روش یادسپاری اسان تلفظ و معنی: بازی با کلمات و داستان سازی.
...
[مشاهده متن کامل]

در قدیم در عروسی ها مرغ می دادند و داریم این جورضرب المثلی که می گوید مرغ را هم در عروسی می خورند هم در عزا، القصه اگر دامادی زلف عروس خواهد باید صدتا مرغ دهد مهمانها را، صُدغ یعنی صد مرغ که خلاصه و چکیده ان است که بابت زلف عروس باید تقدیم شود و بقیه داستان با خودتان و تصور ذهنی که نقش مهمی در ماندگاری ذهنی خواهد داشت والسلام.

بپرس