صدغ. [ ص ُ ] ( ع اِ ) مابین چشم و گوش مردم. ( منتهی الارب ) ( بحر الجواهر ) ( مقدمه ترجمان القرآن ). میان گوشه ابرو و گوش است و آن را شقیقه نیز گویند. ( غیاث اللغات ). میان دنبال چشم و گوش. ( مهذب الاسماء ). بناگوش. ( تفلیسی ). کلالک. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به صدغه شود. || موی پیچه بر صدغ فروهشته. ج ، اصداغ. ( منتهی الارب ). الشعر المتدلی علی الصدغ. ( بحر الجواهر ). موی پیچیده که آویخته باشند بر آن موضع. ( غیاث اللغات ). زلف. ( مقدمه ترجمان القرآن ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( تفلیسی ). موی بناگوش :
سقی اﷲ لیلا کصدغ الکواعب
بتی عنبرین موی و مشکین ذوائب.
سلمان ساوجی.