سپیدمهره

لغت نامه دهخدا

سپیدمهره. [ س َ / س ِ م ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) از ذوات النفخ. نوعی بوق. شیپور. خرنای [ کرنای ]، هنگام رزم زنندش : نفخوا فی الحلزون الملتوی الذی یسمونه شنگ و بالفارسیه سپیدمهره است که آن را چون بوق بزنند و آن را سنبک خوانند. ( حدود العالم ص 65 ).
بدان مقام رسانش که رای بر در او
سپیدمهره زند بر نوای رویین نای.
فرخی.
و از آداب و عادات ملوک آن است که بار دادن و برنشستن را وقتی معین کرده و با اعلام لشکر و رعیت برنشیند و سپیدمهره ای این کاررا نهاده اند در شهرهای بزرگ و لشکرگاههای فراخ. ( عقدالعلی ).
پیش سپیدمهره قدرش زبون تر است
از بانگ پشّه دبدبه کوس سنجری.
خاقانی.
رعد سپیدمهره شاه فلک غلام
بر بوقبیس لرزه آوا برافکند.
خاقانی.
زمانه ازپی آن زد سپیدمهره رعد
که گل ز تخت چمن لاف ملک دارا زد.
شمس طبسی.
سپیدمهره صیتش چنان دمید جهان
که رخنه خواست شد این سبز حقه زآوازش.
( از تاج المآثر ).
و آواز سپیدمهره و دم نای رویین به عیوق برآمد.( از تاج المآثر ). و رجوع به سفیدمهره شود.

فرهنگ فارسی

ذوات النفخ نوعی بوق شیپور

فرهنگ معین

( ~ . مُ رِ ) (اِمر. ) نوعی از بوق و شیپور.

فرهنگ عمید

= سفیدمهره

دانشنامه عمومی

سپیدمُهره نامی عمومی برای گروهی از حلزون های دریایی است که نرم تنان شکم پایی از خانواده سپیدمهرگان هستند. نام سپیدمهره معمولاً بیشتر برای اشاره به صدف این حلزون ها به کار می رود. سپیدمهره ها معمولاً در مناطق صخره ای دریاها یافت می شوند.
از صدف سپیدمهره ها برای تزئین استفاده می شود و در قدیم در برخی مناطق به عنوان پول رایج هم کاربرد داشته است.
ابوریحان بیرونی در کتاب صیدنه آورده است که این حلزون های دریایی را به فارسی سپیذمهره می گویند. [ ۱]
به صدف هایی از این گروه که رنگارنگ باشند رنگین صدف هم می گویند. [ ۲]
عکس سپیدمهره
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس