خردور

لغت نامه دهخدا

خردور. [ خ ِ رَدْ وَ ] ( ص مرکب ) عاقل. هوشیار. آگاه. ( ناظم الاطباء ) :
از مرد خرد بپرس ازیرا
جز تو بجهان خردورانند.
ناصرخسرو.
بگوش خردور دبیر کهن
همی کرد پالوده سیم سخن.
سعدی.

فرهنگ عمید

= خردمند

پیشنهاد کاربران

بپرس