حالق
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) دارویی که موی بدن را زایل کند، مانند زرنیخ و نوره.
۳. (اسم ) کوه بسیاربلند که گیاهی در آن نباشد.
پیشنهاد کاربران
حالق: [ اصطلاح طب سنتی ] حلاق یعنی سترنده موی و آن دوائی را نامند که بیخ موی را سست گرداند و آن را دفع سازد و یا آنکه سست کند که به آسانی کنده شود مانند زرنیخ و نوره و سفیدآب و خاکستر