دیدگاه شماره 2:
در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود.
اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُد" به جای "تکرار" می توااند باشد.
به جای "مکرر" می توانیم بگوییم "دیدی، دیدیس" .
... [مشاهده متن کامل]
واژه دوم "دیدیس" از "دید" و "دیس" ساخته شده است و چون باید "دید دیس" گویشش سخت است، در زبان پارسی می توان یکی از "د" ها را برداشت تا بشود "دیدیس". ( از خودم در نمی آورم!در واژه "بدرود" نیز چنین چیزی رخ داده است )
بدرود!
تکرار یا برای دوباره رخ دادن بکارگیری می شود یا دوباره گویی
فارسی = عربی = انگلیسی
باربار = تکرار = repeat
چندین بار = . = severl times
دوباره = . = again
یکبار = . = once, one time
دوباره گویی، بازگویی، باز کرد، بازگفت = همه ترجمه های دقیق نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
دوباره گویی = telling again
بازگویی telling again ، reiteration
باز کرد . . . . .
بازگفت . . . . . . این کلمات برای این معنی بسیار غیر طبیعی به نظر میرسند. تقاضا میکنیم که معانی جدید را با انطباق به ادب فارسی انتخاب و نشر کنید. و باز وقتی خود کلمه مترادف دقیق تر فارسی وجود داشته باشد ساختن کلمات ترکیبی لازم نیست.
بازآیی
تکرار = بازانجام
واژه تکرار
معادل ابجد 821
تعداد حروف 5
تلفظ tekrār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی tekrAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
بازآوری جایگزین تکرار است
در طول جاده زندگی، تابلوها واضح وروشن:"از گناه دور شوید واز جاده اصلی منحرف نشوید!"
أمّا اینقدر تکرار شد دیگه کسی بهش إعتناء ندارد وتوجّه نمیکند وإنگار وجود ندارد!
"صم بکم عمی فهم لا یرجعون".
ازنو
🇮🇷 واژه ی برنهاده: بازکرد 🇮🇷
کاری را یا حرفی را یا فکری دوباره انجام دادن
بازگفت . [گ ُ ] ( مص مرکب مرخم ) تکرار. بازگو کردن . بازگفتن . تکرار سخن : و در افشای سر و بازگفت حرکات وسکنات تو تلقین های بوجه میکرد. ( سندبادنامه ص 92 ) .
چون نباشد ز بازگفت گزیر
دانم انگیخت از پلاس حریر.
... [مشاهده متن کامل]
نظامی .
و آن شکر لب ز روی دمسازی
بازگفتی نکرد از آن بازی .
نظامی .
دوبارگی
چندبارهیدنِ/چندبارستن = چندبار کاری را تکرار کردن.
دوبارهین/دوبارستن = باری دیگر کاری را انجامیدن.
بَس آمَدن/بَسامدن = پدیدار شدن چندباره، تکرار شدن
بس آمد/بسامد = frequency
بس آیش/بَسایش = تکرار شدن ( در حالت اسمی )
بَس آیان/بَسایان = frequent
بَساکردن = تکرار کردن، کاری را چند بار انجام دادن
بَساکُنِش = تکرار، انجام چندباره یک کار
بَساکُنِش پذیر = تکرارپذیر، قابل انجام به صورت چندباره
بساکنش ناپذیر= تکرارناپذیر
بَساسُهیده = تکراری، چند بار تجربه شده، چند بار حس شده
{سُهیدن = حس کردن با حواس پنجگانه}
خواهشمند است از تکرار یادداشت های دیگران با نامی تازه پرهیز شود. بویژه بدون نام بردن از نام نویسنده نخست کار درستی نمی باشد.
درود فراوان بر اشکان گرامی و سپاس فراوان از مهرش به میهن
بازانجام
واکرد
تکرار: [ اصطلاح بدن سازی ) منظور از تکرار، تعداد دفعاتی است که یک حرکت را انجام می دهید، که معمولا با توجه به نوع تمرینی که انجام می دهید بین ۳ تا ۳۰ متغیر است.
http://fitnessmagazine. ir
مجدد ، باز گرد
دوباره کاری ، از سرگیری، دوباره انجام دادن، بازگویی، واگویی، بازگو کردن، بازگفتن،
در ایران باستان پبید ، آم رد، سبدال
زیبنده ترین واژه برای تکرار ک در گویش سیستانی نیز کاربرد دارد واکرد میباشد
باز آمد
با سپاس بیکران از واکاوی اشکان
بازکنش/ بازکرد
پیاپی
این واژه ایرانی است :
لغت آریایی کر *kar به معنای وقت time است که از آن واژگان زیر را ساخته اند:
کرت ( کر ات=پسوند حالت ) =نوبت - گاه - بار - دفعه
دیگر diti - gar ( دیتی=دومین کر - گر=وقت ) = دومین بار - گاه دوم - وقت دوم
... [مشاهده متن کامل]
آزگار ( اوس - اوز - آز=جدا - دور - بیرون گار=وقت ) =پیاپی - دمادم - وقت به وقت - بی مکث
( آزمایش=بیرون از سنجش - - - - یک سال آزگار/پیاپی زجر کشید )
روزگار ( روز گار=وقت ) =روزهنگام و شبگار ( شب گار=وقت ) =شب هنگام
تکرار ( دی - تی=دو کر=وقت ار=آورش ) =دیگری را آوردن
ورگاره vargara** ( ور=بر - پیش - نزدیک گار=وقت هـ ) =کشت یا برداشت زودرس در کشاورزی
دانستنی است لغت دیگر در معنای تغییر نیز به کار میرود همانطور که در ازبکستان و قزاقستان لغت o'zgarish اوزگرش ( اوس - اوز - آز=جدا - دور - بیرون گر=گار - کار اش=پسوند ) را در معنای دیگر/بدل/عوض شدن به کار میبرند. ازینرو میتوان لغت اوسگرد سگرد اوزگرد آزگرد هزگرد را همتای لغت تغییر دانست.
پیرسها:
* Dictionary of Khotan - Saka by H. W. Bailey
** jahromi2jahrom. blogfa. com/post - 52. aspx
دوباره گی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَبید ( پهلوی: پْبید )
آمرِد ãmred ( سنسکریت: آمرِدا )
آنْوا ãnvã ( سنسکریت: آنوواهَ )
سَبدال ( سنسکریت: سَبدالَمکارَ )
شامروت ( پهلوی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)