تالیف کردن


مترادف تالیف کردن: کتاب نوشتن، تدوین کردن، گردآوری کردن، فراهم آوردن، جمع آوری کردن، سازوار کردن، الفت دادن، دمساز کردن

معنی انگلیسی:
author, compile, write, to compile

لغت نامه دهخدا

تألیف کردن. [ ت َءْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) میان دو تن الفت دادن آنان. || سازواری دادن دو چیز را با هم. || فراهم آوردن کتاب. گرد آوردن مسائل علمی. کتاب نوشتن. رجوع به تألیف شود.

فرهنگ فارسی

۱- ساز واری دادن دو چیز را با هم . ۲- میان دو تن را الفت دادن . ۳- نوشتن کتابی در موضوعی علمی ادبی و غیره .

فرهنگ معین

( تألیف کردن ) ( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) نوشتن کتاب .

جدول کلمات

تألیف کردن
تدوین
تدوین

مترادف ها

compile (فعل)
گرد اوردن، همگرادنی کردن، تالیف کردن

write (فعل)
نوشتن، تالیف کردن، انشاء کردن، تحریر کردن

فارسی به عربی

اخطب

پیشنهاد کاربران

بپرس