take pity on

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to treat mercifully or help because of pity.

جمله های نمونه

1. He looked so downcast I took pity on him.
[ترجمه گوگل]به قدری افسرده به نظر می رسید که به او رحم کردم
[ترجمه ترگمان]خیلی افسرده به نظر می رسید و دلم به حال او می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I took pity on her and lent her the money.
[ترجمه لیلی] دلم به حال او سوخت و پول را به او قرض دادم
|
[ترجمه گوگل]من به او رحم کردم و پول را به او قرض دادم
[ترجمه ترگمان]به او ترحم کردم و پول را به او قرض دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They took pity on the stray cat and fed it.
[ترجمه گوگل]آنها به گربه ولگرد رحم کردند و به او غذا دادند
[ترجمه ترگمان]به گربه ولگرد رحم کردند و آن را سیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sooner or later someone would take pity on the poor wallflower and ask her to dance.
[ترجمه گوگل]دیر یا زود یکی به گل دیواری بیچاره رحم می کرد و از او می خواست برقصد
[ترجمه ترگمان]دیر یا زود یک نفر به تنها می ماند و از او برای رقص دعوت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I took pity on him and allowed him to stay.
[ترجمه گوگل]من به او رحم کردم و اجازه دادم بماند
[ترجمه ترگمان]من به او رحم کردم و به او اجازه دادم که بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He looked so dispirited I took pity on him.
[ترجمه گوگل]به قدری ناامید به نظر می رسید که به او رحم کردم
[ترجمه ترگمان]به قدری ناراحت به نظر می رسید که دلم به حال او می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was toiling up the hill with four heavy bags when he took pity on me.
[ترجمه گوگل]من با چهار کیسه سنگین از تپه زحمت می کشیدم که او به من رحم کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی روی تپه با چهار کیف سنگین کار می کردم که او به من رحم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No woman had ever felt the need to take pity on him before.
[ترجمه گوگل]هیچ زنی پیش از این احساس نکرده بود که باید به او ترحم کند
[ترجمه ترگمان]هیچ زنی تا به حال حس ترحم نسبت به او را احساس نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She stood feeling lost until an elderly man took pity on her.
[ترجمه گوگل]او احساس گمراهی می کرد تا اینکه یک مرد مسن به او رحم کرد
[ترجمه ترگمان]تا این که یک مرد مسن به او رحم کرد، خود را باخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He sounded so upset that Leah started to take pity on him.
[ترجمه گوگل]او آنقدر ناراحت به نظر می رسید که لیا شروع به ترحم بر او کرد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی ناراحت به نظر می رسید که لیا به او رحم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Selection Committee has taken pity on Arizona.
[ترجمه گوگل]کمیته انتخاب به آریزونا رحم کرده است
[ترجمه ترگمان]کمیته انتخاب به آریزونا رحم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Nonconforming preachers took pity on the poor people left behind and ministered to them in their distress.
[ترجمه گوگل]واعظان ناسازگار به مردم فقیر رها شده رحم کردند و در مصیبت به آنها خدمت کردند
[ترجمه ترگمان]وعاظ nonconforming به مردم فقیری که پشت سر گذاشته بودند و به آن ها در پریشانی و پریشانی خود پناه برده بودند، دلسوزی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Finally, a truck driver took pity on us and gave us a ride.
[ترجمه گوگل]بالاخره یک راننده کامیون به ما رحم کرد و ما را سوار کرد
[ترجمه ترگمان]بالاخره، یک راننده کامیون به ما رحم کرد و به ما سواری داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• feel sorry for, feel mercy for

پیشنهاد کاربران

بپرس