saleable

/ˈseɪləbl̩//ˈseɪləbl̩/

معنی: فروختنی، قابل خرید، معاملهای، قابل فروش حراج، فروشی
معانی دیگر: رجوع شود به: salable، salable قابل فروش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: variant of salable.

جمله های نمونه

1. The Oxfam shops depend on regular supplies of saleable items.
[ترجمه گوگل]فروشگاه های آکسفام به عرضه منظم اقلام قابل فروش وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های آکسفام به تدارکات منظم اقلام قابل فروش، وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The pop video had become a commodity saleable to the public.
[ترجمه گوگل]ویدیوی پاپ به کالایی قابل فروش برای عموم تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]این ویدیو به یک کالای قابل فروش در عموم تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No further excuse was needed to organise a saleable exhibition of king-hell Jimibelia.
[ترجمه گوگل]هیچ بهانه دیگری برای سازماندهی نمایشگاه قابل فروش جیمیبلیای پادشاه جهنم مورد نیاز نبود
[ترجمه ترگمان]برای سازماندهی یک نمایشگاه قابل فروش در hell hell هیچ عذر دیگری لازم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Renaissance bureaucracy treated offices as saleable property.
[ترجمه گوگل]بوروکراسی رنسانس دفاتر را به عنوان دارایی قابل فروش تلقی می کرد
[ترجمه ترگمان]بروکراسی رنسانس، دفاتر را به عنوان ملک قابل فروش در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Large or small, a home is always more saleable if it has gas central heating.
[ترجمه گوگل]خانه بزرگ یا کوچک اگر گرمایش مرکزی گاز داشته باشد همیشه قابل فروش است
[ترجمه ترگمان]خانه بسیار کوچک یا کوچک است و خانه همیشه more است اگر گرمایش مرکزی گاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All sorts of things are saleable.
[ترجمه گوگل]همه چیز قابل فروش است
[ترجمه ترگمان]همه جور چیزها خشک شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. House Covered Area includes the Saleable Area and area of Carport, Filtration Plant Room, A/C Room and Facilities Room.
[ترجمه گوگل]منطقه سرپوشیده خانه شامل منطقه قابل فروش و محوطه کارپورت، اتاق تصفیه خانه، اتاق تهویه مطبوع و اتاق امکانات می باشد
[ترجمه ترگمان]منطقه تحت پوشش خانه شامل منطقه saleable و مساحت of، اتاق کارخانه تصفیه تصفیه، اتاق نشیمن \/ C و اتاق امکانات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Saleable Area includes area of the balcony and utility platform.
[ترجمه گوگل]منطقه قابل فروش شامل مساحت بالکن و سکوی شهری است
[ترجمه ترگمان]منطقه saleable شامل قسمت بالکن و سکوی برق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The design of saleable garments. Producing these garments in bulk.
[ترجمه گوگل]طراحی لباس های قابل فروش تولید این پوشاک به صورت عمده
[ترجمه ترگمان]طراحی وسایل قابل فروش تولید این پوشاک به طور عمده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Saleable Area includes the area of Balcony but does not include Other Areas.
[ترجمه گوگل]منطقه قابل فروش شامل مساحت بالکن می شود اما سایر مناطق را شامل نمی شود
[ترجمه ترگمان]منطقه saleable شامل منطقه Balcony است اما شامل مناطق دیگری نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. House Covered Area includes the Saleable Area and area of carport.
[ترجمه گوگل]منطقه سرپوشیده خانه شامل منطقه قابل فروش و منطقه اسکله است
[ترجمه ترگمان]منطقه تحت پوشش خانه شامل منطقه saleable و منطقه of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A saleable commodity, the right to occupy or use the air space above a specific property.
[ترجمه گوگل]یک کالای قابل فروش، حق تصرف یا استفاده از فضای هوایی بالای یک ملک خاص
[ترجمه ترگمان]یک کالای قابل فروش، حق اشغال یا استفاده از فضای هوایی بالای یک ویژگی خاص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 198 the saleable area reaches 1371 square meters after decoration.
[ترجمه گوگل]در سال 198 متراژ قابل فروش پس از تزئین به 1371 متر مربع می رسد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ گیاه قابل فروش به متر مربع پس از تزیین می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Saleable Area includes area of the balcony ( if any ) and utility platform ( if any ).
[ترجمه گوگل]منطقه قابل فروش شامل مساحت بالکن (در صورت وجود) و سکوی ابزار (در صورت وجود) است
[ترجمه ترگمان]ناحیه saleable شامل قسمت بالکن (در صورت وجود)و پلت فرم صنعتی (در صورت وجود)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. First, the construction area and the saleable area of confusion substitution.
[ترجمه گوگل]اول، منطقه ساخت و ساز و منطقه قابل فروش جایگزینی سردرگمی
[ترجمه ترگمان]ابتدا، محل ساخت وساز و ناحیه قابل فروش تعویض دست پاچگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروختنی (صفت)
salable, for sale, saleable

قابل خرید (صفت)
salable, saleable

معامله ای (صفت)
salable, saleable

قابل فروش حراج (صفت)
salable, saleable

فروشی (صفت)
salable, saleable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be sold, fit to be sold, marketable

پیشنهاد کاربران

۱. پر فروش. پر خریدار. مرغوب ۲. قابل فروش. فروش رفتنی
مثال:
they color evidence to make a story saleable
آنها {در} شواهد مبالغه کردند تا یک داستان را پر فروش کنند.

بپرس