saddlebag

/ˈsædəlˌbæɡ//ˈsædlbæɡ/

معنی: خورجین
معانی دیگر: (اسب یا الاغ یا دوچرخه یا موتورسیکلت) خورجین، گاله، جوال، خرجین، پارچه خرجینی یا قالیچه ای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a bag or one of a pair of bags straddling or hung from a saddle, or a similar bag for a bicycle or motorcycle.

جمله های نمونه

1. I took the envelope out of the left-hand saddle-bag and held it across my chest.
[ترجمه گوگل]پاکت را از کیف زین سمت چپ بیرون آوردم و روی سینه ام گرفتم
[ترجمه ترگمان]پاکت را از دست چپم بیرون اوردم و آن را روی سینه ام نگه داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tucking it into one of the saddlebags, he looked up to see Mariana with one Greener slung over her shoulders.
[ترجمه گوگل]با گذاشتن آن در یکی از کیسه‌های زین، سرش را بالا گرفت تا ماریانا را ببیند که یک گرینر روی شانه‌هایش انداخته بود
[ترجمه ترگمان]به سمت یکی از خورجین ها رفت و سرش را بلند کرد تا ماریانا را با یکی از greener که روی شانه هایش انداخته بود ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In my case the burdens are weighted saddlebags that hang from my shoulder.
[ترجمه گوگل]در مورد من، بارها کیسه های زینتی هستند که از شانه من آویزان است
[ترجمه ترگمان]در مورد من، باره ای سنگینی که از شانه من آویزان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Leader and the thin man were seated on a pile of saddles and saddle-bags with their backs against the wall.
[ترجمه گوگل]رهبر و مرد لاغر اندام روی انبوهی از زین و کیسه های زین نشسته بودند و پشتشان به دیوار بود
[ترجمه ترگمان]رهبر و مرد لاغر روی پشته ای از زین و زین نشسته بودند و پشتشان را به دیوار چسبانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was about to mount it when faithful Johannes pushed in front of him, quickly jumped onto the horse, drew the gun from its saddlebag, and shot the horse.
[ترجمه گوگل]او می خواست سوار آن شود که یوهانس وفادار جلوی او رانده شد، به سرعت روی اسب پرید، تفنگ را از کیسه زین بیرون کشید و به اسب شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود که آن را سوار کند، وقتی که Johannes وفادار به او فشار آورد، سریع روی اسب پرید، تفنگ را از خورجین بیرون کشید و اسب را پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She went this way and that over what to take, and packed and repacked the saddlebag and rucksack I had got hold of for her.
[ترجمه گوگل]او به این طرف و آن طرف رفت تا چه چیزی را بردارد، و کیف زین و کوله‌ای را که برایش در دست گرفته بودم، بسته و دوباره بسته بندی کرد
[ترجمه ترگمان]از این راه تا آنجا رفت و آن را برداشت و بسته بندی کرد و کوله پشتی و کوله پشتی را که برای او نگهداری کرده بودم، بسته بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was almost certain that it hadn't had a little saddlebag with a puncture repair kit when she set out.
[ترجمه گوگل]او تقریباً مطمئن بود که کیسه زینی کوچکی با کیت تعمیر پنچر نداشت که به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]تقریبا مطمئن بود که یک خورجین کوچک را با یک سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ نکرده است که به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خورجین (اسم)
bag, pack sack, valise, saddlebag, pannier, satchel, carpetbag, portmanteau, gripsack, haversack, wallet

انگلیسی به انگلیسی

• bag laid behind a saddle of a horse; bag placed behind a bicycle seat; fleshy area on the back of one's thighs (slang)
a saddlebag is a bag attached to the saddle of a horse, bicycle, or motorcycle.

پیشنهاد کاربران

خورجین
مثال:
Put their money [back] into their saddlebags.
پولهایشان را در خورجین هایشان بگذارید.
�اجْعَلُوا بِضَاعَتَهُمْ فِی رِحَالِهِمْ�

بپرس