hexagonal

/hekˈsæɡənl̩//heksˈæɡənl̩/

وابسته به یا دارای شکل شش پهلو، شش ضلعی، (جسم) دارای قطع یا برش شش پهلو، شش گوشه، شش بر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hexagonally (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or being a six-sided figure.

جمله های نمونه

1. A Victorian stuff-over settee made £320; a mahogany hexagonal occasional table, £200 and a Sheffield plate tea urn, £170.
[ترجمه گوگل]یک مبل راحتی ویکتوریایی با قیمت 320 پوند یک میز گاه به گاه شش ضلعی ماهاگونی، 200 پوند و یک قوطی چای بشقاب شفیلد، 170 پوند
[ترجمه ترگمان]یک چیز ویکتوریایی - روی نیمکت ۳۲۰، ۳۲۰ پوند، یک میز گاهی چوب ماهون، ۲۰۰ پوند و یک قوری چای بشقاب شفیلد، ۱۷۰ پوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hexagonal cells, however, are built with a precision and uniformity that fully matches those of the honey bee.
[ترجمه گوگل]سلول های شش ضلعی، با این حال، با دقت و یکنواختی ساخته شده اند که به طور کامل با سلول های زنبور عسل مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سلول های شش ضلعی با دقت و یکنواختی ساخته شده اند که کاملا منطبق با سلول های زنبور عسل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dorsal arm plates are roundly hexagonal and contiguous proximally.
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی پشتی به صورت شش ضلعی گرد و نزدیک به هم هستند
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی صراحتا شش ضلعی و proximally هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To his surprise, he found the hexagonal spanner on the ledge in the garage where it was meant to be.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب، آچار شش ضلعی را روی تاقچه در گاراژی که قرار بود قرار داشت، پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب دید که می تواند hexagonal را که در گاراژ قرار داشت، در گاراژ پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wasps also make nests filled with combs of hexagonal cells, but they build not with wax but with paper.
[ترجمه گوگل]زنبورها همچنین لانه هایی پر از شانه های سلول های شش ضلعی می سازند، اما آنها نه با موم بلکه با کاغذ می سازند
[ترجمه ترگمان]Wasps همچنین باعث ایجاد nests پر از سلول های شش ضلعی می شوند، اما آن ها با موم اما با کاغذ ترکیب نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It normally occurs as flat hexagonal plates.
[ترجمه گوگل]معمولاً به صورت صفحات شش ضلعی مسطح ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]این حالت معمولا به عنوان صفحات شش ضلعی صاف اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Study result shows that regular hexagonal node coverage model is more suitable to the 2 - D region.
[ترجمه گوگل]نتایج مطالعه نشان می دهد که مدل پوشش گره شش ضلعی منظم برای ناحیه 2-D مناسب تر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه مطالعه نشان می دهد که مدل پوشش شبکه شش ضلعی منظم برای منطقه ۲ - D مناسب تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Plunger mantle has a hexagonal structure and also is fitted with special tools.
[ترجمه گوگل]مانتو پلانجر ساختاری شش ضلعی دارد و به ابزارهای مخصوص نیز تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]پوشش plunger یک ساختار شش ضلعی دارد و با ابزارهای ویژه ای مجهز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A hexagonal close-packed model for graphite particle was developed. The fraction of carbon atoms on the surface and edge was derived in expression of crystallographic parameters and particle size.
[ترجمه گوگل]یک مدل شش ضلعی بسته بندی شده برای ذرات گرافیت توسعه داده شد کسر اتم های کربن روی سطح و لبه در بیان پارامترهای کریستالوگرافی و اندازه ذرات به دست آمد
[ترجمه ترگمان]یک مدل نزدیک به گوشه شش ضلعی برای ذرات گرافیتی ایجاد شد کسر اتم های کربن بر روی سطح و لبه در بیان پارامترهای کریستالوگرافی و اندازه ذره بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the hexagonal close packed structure, slip systems are more limited.
[ترجمه گوگل]در ساختار بسته بسته شش ضلعی، سیستم های لغزش محدودتر هستند
[ترجمه ترگمان]در ساختار بسته نزدیک شش گوشه، سیستم های لغزش محدودتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The leafy lipid bilayer, spectrin tetramers arranged into hexagonal network that are anchored by membrane proteins.
[ترجمه گوگل]دولایه لیپیدی برگی، تترامرهای اسپکترین که در شبکه شش ضلعی قرار گرفته اند که توسط پروتئین های غشایی لنگر انداخته اند
[ترجمه ترگمان]The lipid leafy، spectrin tetramers به شبکه شش ضلعی منظم متصل شده اند که توسط پروتئین های غشا مهار شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This article introduces the Hexagonal pyramid beryl, which crystallized perpendicular to the granite-pegmatite vein wall which has a close relation with Na replacement in the post melt period.
[ترجمه گوگل]این مقاله به معرفی بریل هرم شش ضلعی می پردازد که عمود بر دیواره رگه گرانیت-پگماتیت متبلور شده است که رابطه نزدیکی با جایگزینی Na در دوره پس از ذوب دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله هرم Hexagonal هرم را معرفی می کند که عمود بر دیواره رگ گرانیت - pegmatite است که رابطه نزدیکی با جایگزینی نا در دوره بعد از ذوب شدن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In equilibrium condition, AlN whiskers with hexagonal structure, the structure of AlN, were grown via VS mechanism.
[ترجمه گوگل]در شرایط تعادل، سبیل های AlN با ساختار شش ضلعی، ساختار AlN، از طریق مکانیسم VS رشد کردند
[ترجمه ترگمان]در شرایط تعادل، whiskers AlN با ساختار شش ضلعی، ساختار of، از طریق مکانیزم VS - VS - grown رشد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A method for determining the hexagonal polytypes of silicon carbide using the Laue pattern is described.
[ترجمه گوگل]روشی برای تعیین چند نوع شش ضلعی کاربید سیلیکون با استفاده از الگوی Laue شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]روشی برای تعیین the شش ضلعی سیلیکون کاربید با استفاده از الگوی Laue توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thecab is hexagonal wall box - type structure. Glass is mounted at six sides with wide viewing range.
[ترجمه گوگل]کابین از نوع ساختار جعبه دیواری شش ضلعی است شیشه در شش طرف با دامنه دید وسیع نصب شده است
[ترجمه ترگمان]Thecab یک ساختار تک منظوره دیوار شش ضلعی است شیشه در شش طرف با دامنه دید گسترده نصب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] شش گوشه ای، شش ضلعی
[برق و الکترونیک] شش وجهی
[زمین شناسی] شش وجهی یک فرم بلورشناسی خاص که درآن محور‘c’، عمود بر محور سه می باشد که معمولاً به عنوان محورهای ‘a’ شناخته می شوند. زاویه بین این محورها 120 درجه است. بلورهای آپاتیت، اغلب به صورت منشورهای شش وجهی هستند که زاویه بین وجوه عمودی مجاور یا وجوه بلور منشور 60 درجه است.
[ریاضیات] شش ضلعی، مسدس، مسدسی

انگلیسی به انگلیسی

• having six angles and six sides
a hexagonal object or shape has six straight sides.

پیشنهاد کاربران

شش ضلعی
مثال:
irregularly hexagonal
شش ضلعی بی قائده و نامنظم
⚠️ فقط دقت کنید که تمامی کلمات زیر صفت هستند و اسم نیستند، برای تبدیل این کلمات به اسم فقط کافیست al را از آخر کلمات بردارید
pentagonal = پنج ضلعی
hexagonal = شش ضلعی
heptagonal = هفت ضلعی
...
[مشاهده متن کامل]

octagonal = هشت ضلعی
nonagonal = نه ضلعی
decagonal = ده ضلعی
دوستان g در تمام این کلمات ( گ ) تلفظ می شود

شش گوشه مثل لانه های زنبورها
مکعب، شش وجهی

بپرس