parmesan

/ˈpɑːrməˌzɑːn//ˈpɑːmɪzæn/

وابسته به ناحیه ی پارما parma (در شمال ایتالیا)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a hard dry cheese made from skim milk and usu. grated to garnish other foods such as pasta.

جمله های نمونه

1. Parmesan is a generic term used to describe a family of hard Italian cheeses.
[ترجمه گوگل]پارمزان یک اصطلاح عمومی است که برای توصیف خانواده ای از پنیرهای سخت ایتالیایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Parmesan اصطلاحی عام است که برای توصیف خانواده ای از پنیرهای سخت ایتالیایی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cheese is a pale imitation of real Parmesan.
[ترجمه گوگل]پنیر تقلیدی کم رنگ از پارمزان واقعی است
[ترجمه ترگمان] پنیر یه تقلید از \"Parmesan واقعی\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pesto is made of basil leaves, parmesan cheese, pine nuts, garlic and olive oil which have all been crushed together.
[ترجمه گوگل]پستو از برگ های ریحان، پنیر پارمزان، آجیل کاج، سیر و روغن زیتون درست می شود که همه با هم له شده اند
[ترجمه ترگمان]Pesto از برگ های نعناع، پنیر parmesan، آجیل pine، سیر و روغن زیتون تشکیل شده است که همگی با هم خرد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'll dish up and you can grate the Parmesan.
[ترجمه گوگل]من غذا را درست می کنم و شما می توانید پارمزان را رنده کنید
[ترجمه ترگمان]من غذا می خورم و تو میتونی the رو خاموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stir in parsley and Parmesan cheese.
[ترجمه گوگل]جعفری و پنیر پارمزان را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]جعفری و پنیر Parmesan را بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When evenly blended, stir in the parmesan cheese, pepper, mustard and lean bacon.
[ترجمه گوگل]وقتی به طور یکنواخت مخلوط شدند، پنیر پارمزان، فلفل، خردل و بیکن بدون چربی را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی که به هم وصل می شد، پنیر parmesan، خردل، خردل و گوشت خوک به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When evenly blended, stir in the parmesan cheese, pepper, mustard and lean bacon. Leave to cool.
[ترجمه گوگل]وقتی به طور یکنواخت مخلوط شدند، پنیر پارمزان، فلفل، خردل و بیکن بدون چربی را با هم مخلوط کنید بگذارید خنک شود
[ترجمه ترگمان]وقتی که به هم وصل می شد، پنیر parmesan، خردل، خردل و گوشت خوک به هم می خورد برو کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Just before serving, sprinkle top with Parmesan cheese.
[ترجمه گوگل]درست قبل از سرو، روی آن را با پنیر پارمزان بپاشید
[ترجمه ترگمان]درست قبل از خدمت، کمی پنیر Parmesan بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When we were in Parma, it was Parmesan cheese.
[ترجمه گوگل]وقتی در پارما بودیم، پنیر پارمزان بود
[ترجمه ترگمان]وقتی در پارما بودیم، پنیر Parmesan بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Serve with parmesan and crusty bread.
[ترجمه گوگل]با پارمزان و نان خرد شده سرو کنید
[ترجمه ترگمان]با پنیر parmesan و نان crusty سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pass a bowl of grated Parmesan cheese at the table.
[ترجمه گوگل]یک کاسه پنیر پارمزان رنده شده را روی میز رد کنید
[ترجمه ترگمان] یه کاسه از پنیر \"Parmesan\" رو کنار میز پاس بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Remove lid. Stir in parsley and Parmesan cheese.
[ترجمه گوگل]درپوش را بردارید جعفری و پنیر پارمزان را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]در صندوق را باز کنید جعفری و پنیر Parmesan را بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Serve with grated Parmesan cheese and a green salad.
[ترجمه گوگل]با پنیر پارمزان رنده شده و سالاد سبز سرو کنید
[ترجمه ترگمان]آن را با پنیر رنده شده و سالاد سبز سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Scatter the rest of the Parmesan all over and serve immediately.
[ترجمه گوگل]باقیمانده پارمزان را در همه جا بریزید و بلافاصله سرو کنید
[ترجمه ترگمان]بقیه of رو بزن و سریع خدمت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sprinkle some Parmesan on top and grill.
[ترجمه گوگل]روی آن مقداری پارمزان بپاشید و گریل کنید
[ترجمه ترگمان]کمی Parmesan را روی آب و شبکه بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the italian city of parma

پیشنهاد کاربران

۱. پنیر خشک و نرمی که از شیر بدون چربی درست می شود. برای تزئین و مزه دار کردن ماکارونی، پیتزا، سالاد سزار و یکسری غذای دیگر استفاده میشود.
۲. پول ( اصطلاح عامیانه )
۳. وابسته به ناحیه ی پارما parma ( در شمال ایتالیا )

بپرس